هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

حضرت زهرا اسوه بشریت-قسمت اول

 

 

حضرت فاطمهٴ زهرا سلام الله علیها اسوهٴ بشریت

بحثِ دربارهٴ شخصیت صدیقهٴٴ نساء عالمیان سلام الله علیها از این جهت مهم است که آن حضرت مانند انبیا و اولیای دیگر علیهم السلام اسوهٴ جوامع بشری‌اند؛ همان‌طوری که پیغمبر و امام اسوه هست برای تمام افراد جامعه (اعم از زن و مرد) زنان با فضیلت عالم هم اسوه‌اند برای همه افراد ملّت (اعم از زن و مرد) و همان‌طوری که امیرالمؤمنین علیه السلام اسوه است و امام است هم برای زنها و هم برای مردها، فاطمهٴ زهرا سلام الله علیها هم ولیّ خدا است (هم برای زنها و هم برای مردها) آن حضرت انسان نمونه است و اسوهٴ انسانها، نه مخصوص زنها؛ چه اینکه امیرالمؤمنین علیه السلام که انسان نمونه است و مقتدای همهٴ انسانها است و مخصوص مردها نیست.


ـ دلیل قرآنی بر اسوه بودن زنان با فضیلت بر مردم

دلیل قرآنی این مطلب آن است که ذات اقدس الهیی وقتی می‌خواهد نمونهٴٴ مردم با فضیلت را ذکر بکند، مریم سلام الله علیها را یادآور می‌شود، می‌فرماید: نمونهٴٴ مردم خوب مریم است، نمونهٴٴ مردم خوب آسیه است: ﴿وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِى عِندَکَ بَیْتاً فِى الْجَنَّةِ﴾[1]، ﴿وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ﴾[2]؛ نمونهٴٴ مردم خوب مریم است. نفرمود «ضرب الله مثلا للاتی آمن مریم»؛ نفرمود نمونهٴٴ زنان خوب مریم است، فرمود: نمونهٴٴ مردم خوب مریم است.


ـ زبان محاوره در قرآن

در فرهنگ محاوره مردم غیر از مردان‌اند. وقتی شما می‌خواهید از ملّت مسلمان ایران سخن بگویید، می‌گویید: مردم انقلاب کردند، مردم تظاهرات کردند، مردم در انتخابات شرکت کردند. مردم اعم از مردان و زنان‌اند، مردم غیر از مردان‌اند؛ مردان در برابر زنان‌اند ولی مردم، یعنی افراد یک ملّت. تعبیر قرآن کریم هم همین است، نمی‌گوید رجال در برابر نساء بلکه می‌گوید «مردم»، ﴿الَّذِینَ آمَنُوا﴾[3]، نمونهٴٴ مردم خوب (اعم از زن و مرد) مریم سلام الله علیها است؛ چه اینکه نمونهٴٴ مردم خوب (اعم از زن و مرد) علی‌بن‌ابی‌طالب علیه السلام است.



ـ انبیا مربی جانِ منزه از ذکورت و انوثت
خصوصیتهای اجرایی هر کسی برابر با بدن خود تکلیفی دارد؛ تکلیف زنها جدا، تکلیف مردها [هم] جدا، اما تربیت و علم این برای انسانیّت است و انسانیّتِ انسان به جان او است و جان انسان نه مذکر است نه مؤنّث؛ این بدن است که یا مذکر است یا مؤنّث؛ وگرنه جان انسان که روح ملکوتی است از آن جهت که مجرّد است، نه مذکر است و نه مؤنّث و انبیا برای تربیت جان مردم آمدند، لذا فرقی بین زن و مرد در علوم و معارف و اخلاق نیست. از این جهت که قرآن کریم نمونهٴ مردم خوب را آسیه و مریم سلام الله علیها می‌داند و نمونهٴ مردم بد را زن نوح و لوط می‌شمارد، معلوم می‌شود اگر مرد خوب بود، نمونهٴ مردان و زنان خوب است و اگر زن وارسته بود، نمونهٴ مردان و زنان است.


ضرورت معرفت و تأسی به سنت و سیرت حضرت زهرا سلام الله علیها
 


   
سیرت و سنت آن بانو در توحید او و در استقامت او است یعنی او موّحد کامل بود و پایدار تام؛ هم در مسئلهٴ دینی خود مشکل علمی نداشت، هم در مسئلهٴ منش و گرایش و عمل مشکل عملی نداشت. انسان یک بخشی به نام اندیشه دارد، یک بخشی هم به عنوان انگیزه؛ نه بیش از این دو بخش برای بشر هست و نه کمتر از این. اگر اندیشهٴ یک ملّتی سائد بود و انگیزهٴ یک ملّتی صالح بود، این ملّت باتقواست. در قرآن کریم به همین دو بخش یعنی اندیشهٴ خوب وانگیزهٴ خوب اشاره کرد، فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ﴾، یک ﴿ثُمَّ اسْتَقَامُوا﴾[4] دو؛ آن توحید و اندیشهٴ به علم و معرفت برمی‌گردد و این استقامت و پایداری به انگیزه و عمل برمی‌گردد.

نزول ملائکه، ثمرهٴ بینش و گرایش توحیدی
اگر ملّتی خوب بفهمد و خوب عمل بکند، ملّت باتقواست و بر چنین مردمی فرشتگان نازل می‌شوند. تنها سخن از نجات از جهنّم نیست، تنها سخن از ورود به بهشت نیست؛ این فضایل برای ضعاف یا اوساط از مردان با ایمان است آنها که مقداری برتر می‌اندیشند می‌گویند «هنر در این نیست که کسی جهنّم نرود».
وجود مبارک امام سجاد علیه السلام فرمود: «با این همه رحمت الهی اگر کسی جهنّم برود تعجّب است[5].» خدایی که یک گناه را یک کیفر می‌دهد و یک ثواب را ده برابر پاداش می‌دهد، اگر کسی یکی‌های او بر ده‌تاهای او غالب بشود تعجب دارد[6].
بنابراین جهنّم رفتن تعجّب دارد، نه نجات پیدا کردن. مردان الهی به این فکر نیستند که جهنم نروند، این یک همّت نازل است و از وجود مبارک رسول گرامی صلی الله علیه و آله و سلم رسیده است که خداوند همتهای بلند را دوست دارد: «ان الله [سبحانه و تعالی] یحب معالی الامور و یکره سفسافها»[7]
پس همّت این باشد که با فرشتگان در ارتباط باشیم، ملائکه بر ما نازل بشوند و ما حرف ملائکه را بشنویم، پیام ملائکه را تحمل کنیم و دریابیم و خدا این وعده را داد، فرمود: اگر کسی از نظر معرفت کامل بود و از نظر عمل ثابت قدم بود ملائکه بر او نازل می‌شوند: ﴿إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلاَئِکَةُ﴾[8]

عوامل مؤثر در کیفیت ارتباط با عالم غیب
معرفت درجاتی دارد، استقامت هم مراتبی دارد، هم ملائکه اصناف متعدد دارند، هم تنزل آنها درجاتی دارد، هم تجلی آنها یکسان نیست. گاهی انسان در عین حال که اهل معرفت و پایداری است، فرشته بر او نازل می‌شود، مطلبی را به او می‌فهماند، ولی او نمی‌فهمد که مهمان کدام و این مطلب را چه کسی در دل او القا کرده است گاهی ممکن است خیال کند خودش مطالعه کرده، گاهی خیال کند به وسیلهٴ رفیق یا استاد فهمیده در حالی که آن معلم غیبی مطلبی را در قلب او القا کرده است. گاهی هم انسان آن فرشتهٴ غیب را می‌شناسد، پس اگر کسی اهل معرفت و پایداری بود، فرشتگان عالم بر او نازل می‌شوند با این تفاوتهای پنج‌گانه‌ای که اشاره شد.

ـ شاهد بر سرآمد بودن بینش توحیدی حضرت زهرا سلام الله علیها
سیدهٴ نساء عالمیان فاطمهٴ زهرا سلام الله علیها هم در مسئلهٴ معرفت ممتاز بود، هم در مسئلهٴ پایداری و هم در اندیشهٴ توحیدی سرآمد بود هم در انگیزهٴ استقامت و پایداری کسانی که با خطبه‌های نهج البلاغه آشنا هستند مستحضرند که همهٴ خطبه‌های نهج‌البلاغه در یک حدّ نیست؛ بعضی از خطبه‌ها که دربارهٴ توحید گفته شد بسیار بلند است، ولی بلندترین و مهم‌ترین خطبه‌های توحیدی نهج البلاغه را کسی مطالعه کند، می‌بیند که تقریباً 25 سال قبل از اینکه علی‌بن‌ابی‌طالب علیه السلام این خطبه‌ها را ایراد کند، سیدهٴ نساء عالمیان فاطمهٴ زهرا سلام الله علیها در جریان استرداد خلافت، حمایت از ولایت و استرداد فدک آن خطبهٴ توحیدی را ایراد کرده است که آن خطبه غیر از خطابه است. یک حرفی با مردم دارد مردم باید بفهمند و یک حرفی با خدای خود دارند آنها که الهی هستند باید بفهمند. خطبه‌های ائمه غیر از خطابه‌های آنهاست. سخنرانی برای تودهٴ مردم است و آن خطبه‌ها رابطهٴ ملکوتی عبد و مولا است، اگر کسی آن سویی شد، از خطبه‌ها مدد می‌گیرد و اگر این سویی بود، از خطابه‌ها استمداد می‌کند. اگر کسی خطبه‌ها را و نه خطابه، خطبه‌ها را ارزیابی کند می‌بیند بسیاری از معارف خطبه‌های نهج البلاغه علی علیه السلام 25 سال قبل به بیانات گهربار فاطمهٴ زهرا سلام الله علیها انشا شده است[9].

حضرت علی علیه السلام همتای زهرای بتول سلام الله علیها
این بانو در بخش اندیشهٴ و معرفت ممتاز بود؛ آن قدر ممتاز بود که از آدم علیه السلام تا علی‌بن‌ابی‌طالب علیه السلام کسی همتای او نبود. آن روایتی که وجود مبارک امام صادق علیه السلام می‌فرماید: اگر علی‌بن‌ابی‌طالب علیه السلام نبود از آدم تا انقراض عالم، هیچ کس همسر فاطمه سلام الله علیها نمی‌شد[10]، این دو پیام دارد: یکی اینکه هیچ کدام از انبیای گذشته هم همتای زهرا سلام الله علیها نبودند و یکی اینکه هیچ کدام از انبیای گذشته هم همتای علی‌بن‌ابی‌طالب نبودند؛ به هر تقدیر اگر اندیشه‌اش در تمام اوج است؛ پس از نظر اندیشه و علم کمبودی ندارد.

ـ شاهد بر سر آمد بودن گرایش الهی حضرت زهرا سلام الله علیها
از نظر انگیزه و استقامت و پایداری هم مادون خدا هر چه بود و هر چه هست برای این بانو حقیر و قلیل بود و چیزی برای او جاذبه نداشت. اگر وجود مبارک پیغمبر به احترام او برمی‌خاست و می‌بوسید و او را به جای خود می‌نشاند و این کار را مکرّر انجام می‌داد که عایشه می‌گفت «هر وقت فاطمه سلام الله علیها وارد می‌شد پیغمبر به احترام او برمی‌خاست، دستش را می‌گرفت و می‌بوسید و او را به جای خود می‌نشاند» برای همان انگیزه‌های ‌استوار و برجسته این بانو است «کانت اذا دخلت علیه»[11]، یعنی بر پیغمبر وارد می‌شد «أخذ بیدها فقبلها و أجلسها فی مجلسه»[12]، پیغمبر وقتی وارد می‌شد فاطمه سلام الله علیها از جا برمی‌خاست «فقبلته و أخذت بیده فأجلسته فی مکانها»[13]، به هر تقدیر، وقتی چنین انگیزه‌ای باشد که مادون خدا برای او کوچک باشد این می‌شود ﴿اسْتَقَامُوا﴾، مصداقِ کامل ﴿إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ﴾[14]، در بخش معرفت ﴿ثُمَّ اسْتَقَامُوا﴾[15]، در بخش عمل، این بانو و سایر اهل بیت‌اند، آن‌گاه ﴿تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلاَئِکَةُ﴾[16]، چون معرفت اینها در اوج است، استقامت اینها در اوج است و فرشتگان هم مراتبی دارند، بالاترین آنها جبرئیل علیه السلام است او می‌آید. علوم هم مراتبی دارد. بالاترین علم، علم غیب آینده و گذشته است، آن را می‌آورد.

نزول مستمر جبرئیل بر حضرت زهرا سلام الله علیها
لذا مرحوم کلینی رضوان الله تعالی علیه نقل می‌کند: بعد از رحلت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم «کان جبرئیل علیه السلام یأتیها»17؛ این هم نشانهٴ استمرار است یعنی مکرّر جبرئیل علیه السلام نازل می‌شد و وجود مبارک این بانو کلمات جبرئیل علیه السلام را می‌شنید و به علی‌بن‌ابی‌طالب می‌گفت: وقتی جبرئیل آمده کلماتی دارد و علی‌بن‌ابی‌طالب سلام الله علیها حاضر می‌شد و کلماتی که جبرئیل می‌گفت و فاطمهٴ زهرا سلام الله علیها می‌شنید، علی‌بن‌ابی‌طالب علیه السلام می‌نوشت که «یکتب کلَّ ما سمع»[18] نه «کلّما سمع»، اینکه در کافی به این وضع ضبط شده است ناصواب است «کلَّما» نه [بلکه] «کلَّ ما سمع»، هر چه را که علی‌بن‌ابی‌طالب علیه السلام از این صحنه [نزول و تکلم جبرئیل با حضرت فاطمه سلام الله علیها] می‌شنید یادداشت می‌کرد.
جبرئیل علیه السلام برای هر پیغمبری نازل نمی‌شد؛ چه اینکه عزرائیل علیه السلام هم برای قبض روح هر کسی نازل نمی‌شود. برای قبض روح مؤمنین متوسط آن مأموران زیر دست عزرائیل علیه السلام نازل می‌شود که ﴿تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا..﴾[19]، برای انبیای بزرگ عزرائیل علیه السلام نازل می‌شود برای بسیاری از انسانهای کامل باید جبرئیل نازل بشود، وگرنه برای دیگران این چنین نیست. خب، جبرئیل علیه السلام برای این بانو سلام الله علیهانازل می‌شد و اخبار غیبی را گزارش می‌داد و علی‌بن‌ابی‌طالب می‌نوشت.

ختم وحی تشریعی و بقای وحی تسدیدی
آن وحیی که با رحلت پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم قطع شد آن وحی تشریعی است؛ یعنی دین تا زمان پیغمبر به مرحلهٴ کمال رسید، اکثری بود نه اقلّی و به حدّ کمال خودش هم بار یافت که ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ﴾[20] این وحی تشریعی است؛ اما وحی تسدیدی، وحی انبایی، انحاء وحی، اقسام دیگر وحی «الی یوم القیامه» برای معصومین هست که حکم خاص خودش را دارد.

مصحف حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
اخبار غیبی به وسیلهٴ جبرئیل علیه السلام بر بانوی مُلْک و مَلکوت نازل می‌شد و این از این فروغ غیبی که مربوط به جریان مُصحف فاطمه سلام الله علیها است با خبر بود و علی‌بن‌ابی‌طالب علیه السلام علم غیب را می‌نوشت. مرحوم کلینی و دیگران نقل کردند که وجود مبارک امام صادق علیه السلام منابع علمی خودشان را که می‌شمردند، گذشته از قرآن گذشته از جفر و جامعه مصحفِ فاطمه سلام الله علیها است[21] این مصحف فاطمه به منزلهٴ قرآن که تفسیر باطن قرآن است، تعبیر قرآن است، اسرار عالم در او است، این منبع علمی ائمه بعدی است؛ یعنی ائمهٴ بعدی همان طوری که از قرآن مدد می‌گیرند از ظاهر قرآن، از باطن قرآن، از تنزیل قرآن، از تأویل قرآن استمداد می‌کنند، از ظاهر مصحف فاطمه، از باطن مصحف فاطمه، از تنزیل مصحف فاطمه، از تأویل مصحف فاطمه استمداد می‌کنند.

ـ فاطمهٴ زهرا سلام الله علیها حجت خدا بر حجج الهی
اگر چنانچه وجود مبارک معصوم می‌فرمایند که ما حجّت بر مردم هستیم و بانوی دو عالم حجّت خدا است بر ما[22]؛ چون او واسطهٴ فیض است. این علومی که در مُصحف فاطمه سلام الله علیها است به وسیلهٴ آن سیدهٴ نساء عالمیان به ائمهٴ بعدی رسیده است. اگر معلم مجرای فیض تعلیمی خداست و اگر معلم غیبی، حجّت است و اگر مجرای فیض است و اگر «حجة الله علی المتعلّم» است، وجود مبارک امام صادق علیه السلام می‌فرماید: وجود مبارک سیدهٴ نساء عالمیان حجّت خدا است بر ما.
وجود مبارک علی‌بن‌ابی‌طالب علیه السلام در بعضی از مسائل فقهی و حقوقی به گفتار فاطمه سلام الله علیها استدلال می‌کند: فاطمه چنین گفته است[23]. اگر مطلبی از فاطمهٴ زهرا سلام الله علیها برسد، این «حجّت الله» است و در حجیت عصمت شرط است و نه امامت.
[
بنابراین] اگر کسی امام نبود، ولی معصوم بود حرف او هم در اصول حجّت است، هم در فروع حجّت است، هم در فقه حجّت است، هم در حقوق حجّت است. خیلی مقام است برای این بانو که علی‌بن‌ابی‌طالب علیه السلام به سخن او استناد کند و استدلال کند، بگوید «فاطمه چنین فرموده است» خب، این می‌شود «حجة الله».
بنابراین اینکه وجود مبارک حضرت می‌فرماید: فاطمه سلام الله علیها حجّت خدا است بر ما، برای اینکه او مجرای فیض خالقیّت است، معلم ما است و ما همان طوری که به قرآن مراجعه می‌کنیم برای دریافت علوم، به باطن قرآن، به علم تفسیر قرآن، به مصحف فاطمه مراجعه می‌کنیم برای دریافت همین. این سبقهٴ تعلیم دارد، این معلم است برای ما و وقتی چنین سمتی را داشت می‌شود حجّت خدا بر ما. ما هم می‌گوییم خدا این چنین گفت، برای اینکه مادرمان این چنین گفت و می‌گوییم مطلب این چنین است، برای اینکه مادرمان می‌گوید، می‌گوییم در قیامت چنین مطلب اتفاق می‌افتد، برای اینکه مادر ما گفته است، این می‌شود «حجّة الله». اگر وجود مبارک امام صادق علیه السلام از درجات بهشت خبر می‌دهد، از درکات دوزخ خبر می‌دهد، از صحنهٴ صاعقهٴ قیامت خبر می‌دهد، از این وجود مبارک سؤال می‌کنیم این‌ مطالب که در قرآن کریم نیست از کجا می‌گویید در قیامت چنین است و چنان؟ می‌گوید «مادرمان گفته است». این می‌شود «حجّة الله»، «نحن حجج الله علی الخلق و فاطمة» که مادر اینها است «حجة الله علینا» و ما دسترسی به مصحف نداریم مگر از راه ائمه علیه السلام این مقام برای آن بانو به حدی است که دیگر بحثهای دیگری که حالا وجود مبارکش در شب زفاف آن پیراهن عروسی خود را به یک زن سالمند، به زن مستمند داد اینها اصلاً مقام به حساب نمی‌آید.

ـ استمداد از وحی عملی فرشتگان
چنین مقامی برای هر انسانِ عادل هست، منتها آنها در اوج، انسانهای عادل در حضیض. دامنه این قله را باید شناخت و طی کرد؛ گرچه دسترسی به آن قلل عالیه میسور افراد عادی نیست. فرشته‌ها نازل بشوند، اخبار غیبیه را بگویند مخصوص آن بانو است، اما با فرشته‌ها انسان مأنوس باشد، علوم ظاهری را یاد بگیرد و گاهی نیّتهای سالم و خالص پیدا کند این مقدور است، بلکه مأموریم.

وحی علمی و وحی عملی
ما اگر از وحیِ علمی نتوانیم مدد بگیریم، بکوشیم که لااقل از وحی عملی استمداد کنیم. همهٴ وحیها علمی نیست، همهٴ الهامها معرفتی نیست، گاهی به جزم علمی برمی‌گردد، گاهی به عزم عملی برمی‌گردد. آنجا که جای نیّت است، آنجا که جای تصمیم است، آنجا که جای اراده است، آنجا که جای عزم است، آنجا که جای اخلاص است ما مشکلات فراوان داریم. در بسیاری از مسائل ما مشکل علمی نداریم و می‌دانیم چه حلال است و چه حرام؛ چه بد است و چه خوب؛ در بسیاری از موارد مشکلات ما، مشکلات جزمی است، مشکلات عزم است. مشکلات معرفتی نداریم [بلکه] مشکلات تصمیم و عزم و نیت و اخلاص داریم.
اگر مشکل ما، مشکل عزم است در بسیاری از موارد، آن عزم را اگر فرشتگان به ما عطا بکنند برای ما برکت است. مگر این زنبور عسل را فرشتگان معرفت می‌دهند یا راه نشان می‌دهند؛ مگر مادر موسی را ذات اقدس الهی معرفت داد یا راه تصمیم گیری نشان داد؛ وگرنه دریا دریا، بود و تصمیم اینکه انسان این کار را بکند نیاز به الهام دارد: ﴿وَأَوْحَیْنَا إِلَی أُمِّ مُوسَی أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ﴾[24]، اینها به معرفت برنمی‌گردد، اینها به جزم علمی برنمی‌گردد [بلکه] اینها به نیّت، تصمیم، عزم و اراده برمی‌گردد پایگاه این بخش از وحی و الهام عقل عملی است و نه عقل نظری، انگیزه است و نه اندیشه

[1] سورهٴ تحریم، آیهٴ 11.
[2]
سورهٴ تحریم، آیهٴ 12.
[3]
سورهٴ بقره، آیهٴ 14.
[4]
سورهٴ فصلت، آیهٴ 30.
[5]
بحار الانوار، ج 75، ص 153؛ «… فقال(علیه السلام): أنا اقول: لیس العجب ممّن نجا کیف نجا و أما العجب ممن هلک کیف هلک مع سعة رحمة الله».
[6]
بحارالانوار، ج 75، ص 139؛ تحف العقول، ص 281؛ «یا سوأتاه لمن غلبت إحداثه عشراته یرید أن السیئة بواحدة و الحسنة بعشرة».
[7]
وسائل الشیعه، ج 17، ص 73؛ عوالی اللآلی ج 1، ص 67.
[8]
سورهٴ فصلت، آیهٴ 30.
[9]
ر . ک: اصول کافی، ج 1، ص 34؛ بحار، ج 29، ص 220.
[10]
کافی، ج1، ص 416؛ «لو لا أنّ الله تبارک و تعالی خلق امیرالمؤمنین(علیه السلام) ما کان لها کفو علی ظهر الأرض من آدم و من دونه».
[11]
بحار الأنوار، ج43، ص25.
[12]
کشف الغمه، ج 1، ص 453..
[13]
کشف الغمه، ج 1، ص 453.
[14]
سورهٴ فصلت، آیهٴ 30.
[15]
سورهٴ فصلت، آیهٴ 30.
[16]
سورهٴ فصلت، آیهٴ 30.
[17]
کافی، ج1، ص241.
[18]
کافی، ج 1، ص 240.
[19]
سورهٴ انعام، آیهٴ 61.
[20]
سورهٴ مائده، آیهٴ 3.
[21]
ر . ک: اصول کافی، ج 1، ص 238؛ بابٌ فیه ذکر الصحیفة و الجفر و الجامعة و مصحف فاطمه(ع).
[22]
؟؟؟
[23]
حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) در حدیث اربعمائه، بعد از سفارش به گفتار خوب در مراسم تجهیز مردگان، چنین فرموده است: «فإنّ فاطمة بنت محمّد ـ(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ـ لما قُبض أبوها ساعدتها جمیع بنات بنی‌هاشم؛ فقالت: دعوا التعداد و علیکم بالدعا» (الخصال، ج2، ص 618)؛ یعنی حضرت زهرا(علیها السلام) بعد از ارتحال رسول اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به زنان بنی‌هاشم که او را در ماتم یاری می‌کردند و زینتها را رها کرده و لباس سوگ در پر نموده، مرثیه می‌خواندند، فرمود: این حالت را رها کنید و بر شماست دعا و نیایش.
[24]
سورهٴ قصص، آیهٴ 7..


 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد