هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

. نامه ی‏ امیرالمؤمنین علیه السلام به ابوبکردرباره‏ ی غصب فدک




اسناد تاریخى به گونه‏هاى مختلف باقى مى‏مانند و پرده را از جوانب مبهم ماجراها برمى‏دارند. یکى از این جلوه‏ها نامه‏هاى بزرگان ملل است که در هر قومى از احترام خاصى برخوردار است.

در اوج ماجراى فدک، ودرحالى که غاصبین مشغول قدرت‏نمایى بودند،امیرالمؤمنین علیه السلام نامه‏اى با مضامین عالى براى ابوبکر نوشتند که شاید او از درک بعضى جملات آن عاجز بود.

این نامه را حضرت هنگامى نوشتند که ابوبکر پس از تثبیت غصب فدک بر فراز منبر رفت و با اظهار قدرت سخنان ناروایى نسبت به مقام شامخ ولایت به زبان آورد.

حضرت مطالبى در نامه نوشته بودند که ابوبکر از کیفیت خطاب حضرت در تعجب فروماند، و در برخورد خود تجدید نظر کرد.

عین نامه‏ى حضرت چنین است:

چه مردم بى‏انصافى ! مردم به وسیله ی اهل‏بیت  علیهم السلام  امواج متلاطم فتنه‏ها را با کشتى‏هاى نجات پیمودند. ولى تاج افتخار صاحبان عظمت را با اجتماع اهل مکر و غدر پائین آوردند، و از نور مرکز انوار استفاده بردند، ولى میراث پاکان ابرار را براى خود قسمت کردند و با غصب بخشوده‏ى پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم (یعنى فدک) سنگینىِ وِزر و وبال آن را بر خود خریدند.

شما را مى‏بینم که با کوردلى در حرکتید همانطور که شتر (با چشم بسته) دور آسیاب مى‏گردد. به خدا قسم، اگر به من اجازه داده شود، سرهاى شما را با شمشیرهاى برنده‏ى آهنین مانند دانه‏ى چیده از تنتان درو مى‏کنم و جمجمه‏هاى شجاعانتان را آن طور از جا مى‏کنم که گوشه‏ى چشمانتان را(از شدت گریه) مجروح کنم و شما رابه وحشت بیندازم.

تا آنجا که مرا مى‏شناسید در زمان هایى که شما در خانه‏هایتان نشسته بودید من هلاک‏کننده‏ى لشگرها و نابودکننده‏ى جنگجویان و از بین برنده‏ى بزرگانتان و خاموش‏کننده‏ى غائله‏هایتان و قاتل شجاعانتان بوده‏ام. 

من همان رفیق دیروز شما هستم. قسم به جان پدرم، نخواستید خلافت و نبوت در ما باشد چرا که کینه‏هاى بدر و خون هاى اُحد را به یاد مى‏آورید !

سکوت و سخن حضرت على  علیه السلام

اگر بگویم که خداوند درباره‏ى شما چه مقدر کرده استخوان سینه‏هایتان همچون دندانه‏هاى چرخ آسیاب به تنتان فرومى‏رود. اگر سخن بگویم مى‏گوئید: «حسد مى‏ورزد»، و اگر ساکت بمانم مى‏گوئید: «فرزند ابى‏طالب علیه السلام  از مرگ مى‏هراسد». هیهات، هیهات که چنین باشم. اکنون به من چنین گفته مى‏شود.

منم که در شب آرام، که مردم در خواب بودند در دریاى مرگ شناور بودم. منم حامل شمشیر سنگین و دو نیزه‏ى بلند، و شکننده‏ى پرچم ها در جوش و خروش جنگ ها. منم آنکه زنگار ناراحتى‏ها را از روى بهترین خلایق (یعنى پیامبر  صلی الله علیه و آله و سلم ) مى‏زدود. مادرتان به عزایتان بنشیند ! بدانید که پسر ابوطالب علیه السلام  نسبت به مرگ، از فرزند به سینه‏ى مادرش مأنوس‏تر است.

اگر حقیقت و باطن مردم بیان شود، اگر آنچه خداوند در کتابش درباره‏ى شما نازل کرده ظاهر کنم همچون طنابى که در چاهى عمیق لرزان باشد، مضطرب مى‏شوید و از خانه‏هایتان پا به فرار مى‏گذارید و سرگردان مى‏شوید ! ولى من آنچه در سینه دارم تحمل مى‏کنم تا خداوند را با دستى بریده از لذات شما و خالى از ساخته و پرداخته‏هاى شما ملاقات کنم.

مثل دنیاى شما نزد من همچون ابرى است که بالا و بالاتر مى‏رود و غلیظ مى‏شود و استقرار مى‏یابد، ولى دوباره از هم مى‏پاشد و آسمان صاف پیدا مى‏شود.

آرام باشید، به زودى گرد و غبار مى‏نشیند و ثمره‏ى کار خود را تلخ مى‏یابید و یا ثمره‏ى کاشته‏ى دست خود را میوه‏اى کشنده و سمى خواهید یافت.

خداوند براى قضاوت بین ما و شما کافى است. خداوند در قیامت، غیر از شما را از رحمتش دور نمى‏کند و جز شما را هلاک نمى‏نماید. والسلام على من اتبع الهدى.


عکس‏العمل ابوبکردرمقابل نامه‏ى امیرالمؤمنین  علیه السلام

وقتى ابوبکر نامه را خواند وحشت و رعب شدیدى او را گرفت و گفت: عجیب است ! چه جرأتى نسبت به من دارد که دیگرى ندارد ؟!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد