ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
بسم الله الرحمن الرحیم
وضعیت جامعة اسلامی پس از رحلت پیامبر(ص) در بیانات حضرت فاطمه(س)
قال سوید بن غفلة: لمّا مرضت فاطمة علیها السلام المرضة الّتی توفّیت فیها، دخلت علیها نساء المهاجرین والانصار یعدنها، فقلن لها: کیف أصبحت من علّتک یا ابنة رسول اللَّه؟ فحمدت اللَّه وصلّت على أبیها، ثم قالت: اَصْبَحْتُ وَاللَّهِ عائِفَةً لِدُنْیا کُنَّ قالِیَةً لِرِجالِکُنَّ لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ اَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ سَئِمْتُهُمْ بَعْدَ اَنْ سَبَرْتُهُمْ فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ وَ اللَّعْبِ بَعْدَ الْجِدِّ، وَ قَرْعِ الصَّفاةِ وَ صَدْعِ الْقَناةِ وَ خَطَلِ الْاراءِ وَ زَلَلِ الْاَهْواءِ
سویدبنغفله نقل میکند: وقتی حضرت فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ مریض شدند و با آن مرض از دنیا رفتند، زنان مهاجر و انصار برای عیادت آن حضرت، خدمت ایشان رسیدند[1] و عرض کردند : «ای دختر رسول خدا، حالتان چطور است»؟ حضرت فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ خدا را سپاس گفتند و بر پدر بزرگوارشان درود فرستادند. سپس فرمودند :
اَصْبَحْتُ وَاللَّهِ عائِفَةً لِدُنْیا کُنَّ، قالِیَةً لِرِجالِکُنَّ؛ «من روزگار میگذرانم، در حالی که دیگر از دنیای شما بیزار، و از مردانتان ناامید شدهام».
لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ اَنْ عَجَمْتُهُمْ؛ «پس از آنکه آنان را مزمزه کردم (آزمودم)، از دهان بیرون انداختم».[2 ]
وَسَئِمْتُهُمْ بَعْدَ اَنْ سَبَرْتُهُمْ؛ «و پس از آنکه آنان را آزمودم، از ایشان بدم آمد و بیزاری جستم».
حضرت در ادامه، دلیل این آزمودن و علت رهاکردن و ناامید شدن و بیزاری از ایشان را چنین بیان میفرمایند:
سستی عقاید
فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ؛ «پس وای بر شمشیرهای کُند شده». علت اینکه من از مردان شما بیزار و ناامیدم و فهمیدم که آنان در برابر رویدادها و حوادث، منشأ اثر نیستند، این است که شمشیرهای آنان کُند شدهاند.
شمشیرهایی که بر اساس عقیده و خلوص نیت بر سر کفار و مشرکان فرود میآمد، امروز زنگار گرفته و کند شدهاند. آن شمشیرهای برّان، دیگر از تأثیر افتادهاند؛ یعنی آنان، دیگر مرد جهاد نیستند و نمیتوانند در برابر دشمن بایستند.
پیروی از هوا و هوس
وَاللَّعْبِ بَعْدَ الْجِدِّ؛ «وای بر بازی گرفتن کار، پس از جدیت در آن». مردان شما پس از آنکه با جدیت و اخلاص وارد عمل شدند، به بازیگری پرداختند و از شاخهای به شاخهای پریدند. آنان بر عهدی که با پیامبر بسته بودند، ثابت قدم نماندند و به دنبال هوا و هوس رفتند.
این بیان و خطاب حضرت فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ فقط به مردم و مسلمانان عصر خود نیست؛ بلکه ما نیز مخاطب ایشان هستیم. «وای بر شمشیرهای کُند شده و وای بر کسانی که در یک کار به طور اساسی و اصولی وارد شدند و در نیمه راه به بازیگری پرداختند».
پرداختن به امور بیحاصل
وَقَرْعِ الصَّفاةِ؛ «وای بر کوبیدنهای بیحاصل بر سنگهای سخت». حضرت در اینجا کنایهای به کار میبرند. برخی از سنگها چنان سختاند که هرچه بر آنها کوبیده شود، شکسته نمیشوند. حضرت میفرمایند: شما مثل کسی هستید که با پتک به سنگی میکوبد که به هیچ وجه نمیشکند؛ یعنی کار بیحاصل میکنید و در میدانی وارد شدهاید و به عناوینی امید بستهاید که هیچ سودی برای شما ندارد. کاری بیهوده و حرکتی بیحاصل انجام میدهید و امیدهایتان به نتیجه نمیرسد.
انحراف در اندیشهها و خواستهها
وَخَطَلِ الْاراءِ وَ زَلَلِ الْاَهْواءِ؛ «وای بر خطای در اندیشهها و لغزش در خواستهها». شما میاندیشید، اما اندیشههایتان خطاست؛ و در خواستههایتان سقوط کردهاید. خواستهها و اندیشههای شما در زمان پیامبر چه بود؟
در آن دوران، هنگامی که سپاه اسلام عازم جهاد بود، خواستة یکی از مجاهدان از پیامبر این بود که فقط یک شب به او اجازه دهد تا در شب عروسی خود، کنار همسرش باشد. آن گاه خود را در صبح اولین روز زندگیاش، به سپاه اسلام رساند و شهید شد[3]. اما امروز، دستهبندیهای سیاسی جای آن اندیشههای ناب را گرفته است و اکثر شما، سه ماه پس از آنکه پیامبر در روز غدیر، وحی خدا را به شما القا کرد، به راه کج افتادید .
اینها بخشی از سخنان حضرت فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ بود که نشان میدهد چه چیزی بر امت اسلام گذشته که هنوز هم آثار آن باقی است. این سخنان درسی است برای ما تا بدانیم با اسلام و مواریثی گرانقدری که به دستمان رسیده است، چگونه عمل کنیم.
والسلام علیکم و رحمة الله وبرکاته
[1] . زنان مدینه تا آن هنگام به دیدار آن حضرت نیامده بودند و تنها پس از آنکه ایشان زمینگیر شدند و در منزل افتادند و دیگر نمیتوانستند بیرون بروند، به عیادتشان آمدند.
[2] . این تعبیر، کنایه از مزمزه کردن طعامی است که به دلیل بد مزه بودن، از دهان بیرون انداخته میشود.
[3] . حَنظلة بن ابى عامر، معروف به غسیل الملائکه، از اصحاب پیامبر اکرم و از شهداى جنگ اُحُد است. براساس منابع، حنظله که تازه ازدواج کرده بود، با اجازه پیامبر اکرم، شبِ پیش از جنگ احد در کنار همسرش ماند و صبح روز نبرد، عازمِ میدان شد. پیش از عزیمت حنظله به میدان نبرد، همسرش جمیله، دختر عبداللّه بن اُبَىّ، بنابر خوابى که در آن شب دیده و آن را به شهادت شوهرش تعبیر کرده بود ، چهار تن از خویشانش را به شهادت گرفت که آن شب را با حنظله گذرانده است، زیرا مى ترسید بر سر فرزندى که ممکن بود از این وصلت به وجود آید نزاعى دربگیرد. حنظله در میدان جنگ بر ابوسفیان چیره شد و خواست سرِ وى را از تنش جدا سازد، اما شَدّاد بن اسود بن شعوب، حنظله را به شهادت رساند. در این هنگام پیامبر اکرم فرمودند: «فرشتگان او را غسل مى دهند». از آن پس، حنظله به غسیل الملائکه و فرزندانش به بَنوغسیل الملائکه مشهور شدند. (علامه مجلسی، بحار الانوار، ج17، ص26، ح1؛ ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج 5، ص 65- 66؛ ابن اثیر، اسدالغابة، ج 3، ص 147).