ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
به
گزارش شبکه جهانی حضرت اباالفضل العباس علیه السلام به نقل از شیعه نیوز ،
امام حسین علیهالسلام فرمودند: از پدرم علیه السلام درباره نشستن او
[رسول خدا صلی الله علیه و آله ] پرسش کردم پس فرمود: پیامبر اکرم صلی الله
علیه و آله نمىنشست و بر نمىخاست مگر آن که ذکر بر لب داشت و جایى را به
خود اختصاص نمىداد و از این کار، نهى مىداشت و هرگاه نزد جماعتى مىرفت
در پایین مجلس مىنشست و به این کار فرمان مىداد.بهره هریک از همنشینانش
را ادا مىکرد، تا آن جا که همنشین او فکر نمىکرد کسى نزد رسول خدا از او
ارجمندتر است.
هر
که با او همنشین مى شد یا پى کارى را با هم مى گرفتند، حضرت آن قدر
شکیبایى مى ورزید تا این که او خود مى رفت و کسى که از ایشان [برآوردن
]حاجتى را مى طلبید، یا نیازش را برمى آورد یا کلامى خوش به او مى
گفت.گشاده رویى و اخلاقش، همه مردم را در بر مى گرفت و [دیگر ]پدر آنها
گشته بود و آنها در (دادن و گرفتن) حقّ نزد او یکسان بودند.مجلس ایشان،
مجلس شکیبایى، شرم، صبر و امانتدارى بود و در آن نه صدایى بلند مى شد و نه
سخن زشتى بر زبان رانده مى شد و نه خطاهاى آن مجلس، گفته مى شد. همه [در
مجلس او] برابر بودند و با تقوا بر یکدیگر برترى داده مى شدند و فروتن
بودند، بزرگ را احترام مى نهادند و بر کوچک، رحم مى آوردند و نیازمند را بر
خود ترجیح مى دادند و بیگانه را پاس مى داشتند.
[به
پدرم] عرض کردم: شیوه حضرت صلی الله علیه و آله با همنشینانش چگونه
بود؟فرمود: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گشاده رو و خوش اخلاق و نرمخو
بود و نه خشن و زمخت و نه، فریاد مى کشید و ناسزا مى گفت و نه عیب جویى مى
کرد و نه بسیار شوخى مى کرد.خود را از آن چه دوست نمى داشت، به غفلت مى زد و
دیگران را نه از آن نومید مى ساخت و نه بدان ترغیب مى کرد.سه چیز را از
خود دور کرده بود: لجاجت، پرگویى و بیهودگى و سه چیز را از مردم کنار نهاده
بود: هیچ کس را، نه مى نکوهید و نه عیب مى کرد و در پى جستن زشتیهاى او
نبود، وسخنى نمى گفت، مگر در آن چه امید ثوابش را مى بُرد. هرگاه سخن مى
گفت، همنشینانش خاموشى مى گزیدند تا آن جا که گویى، پرنده بر سر ایشان
نشسته است و هرگاه پیامبر صلی الله علیه و آله سکوت مى کرد، آنها سخن مى
گفتند و در خدمت حضرت صلی الله علیه و آله کشمکش نمى کردند.
اگر
کسى سخن مى گفت، به او گوش مى دادند تا از سخن گفتن آسوده شود. سخن آنها
نزدحضرت صلی الله علیه و آله ، همان سخن نخستین نفر مجلس بود. از آن چه مى
خندیدند، او هم مى خندید و از آن چه تعجّب مى کردند، حضرت صلی الله علیه و
آله هم تعجّب مى کرد.حضرت صلی الله علیه و آله بر خشک و زمخت سخن گفتن شخص
غریب و تقاضاى او صبر مى کرد، تا آن که اصحابش آنها را گرد مى آوردند و مى
فرمود: هرگاه کسى را دیدید که حاجتى مى طلبد، او را یارى رسانید.حضرت صلی
الله علیه و آله ، ستایش را از کسى جز از مسلمان حقیقى نمى پذیرفت، و سخن
کسى را قطع نمى کرد، تا آن که از حد مى گذراند، پس با نهى یا برخاستن، کلام
او را قطع مى کرد.
متن حدیث:
إمام
الحسین علیه السلام : سَأَلتُ أبی علیه السلام عَن ... مَجلِسِهِ [أی
رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله ] فَقالَ : کانَ رَسولُ اللّه ِ صلی
الله علیه و آله لا یَجلِسُ و لا یَقومُ إلاّ عَلى ذِکرٍ ، و لا یوطِنُ
الأَماکِنَ ، ویَنهى مِن إیطانِها ، وإذَا انتَهى إلى قَومٍ جَلَسَ حَیثُ
یَنتَهی بِهِ المَجلِسُ ویَأمُرُ بِذلِکَ، یُعطی کُلَّ جُلَسائِهِ نَصیبَهُ
، لا یَحسِبُ جَلیسُهُ أنَّ أحَدًا أکرَمُ عَلَیهِ (مِنهُ) ، مَن جالَسَهُ
أو قاوَمَهُ فی حاجَةٍ صابَرَهُ حَتّى یَکونَ هُوَ المُنصَرِفَ ، ومَن
سَأَلَهُ حاجَةً لَم یَرُدَّهُ إلاّ بِها أو بِمَیسورٍ مِنَ القَولِ ، قَد
وَسِعَ النّاسَ مِنهُ بَسطُهُ وخُلُقُهُ ، فَصارَ لَهُم أبًا وصاروا
عِندَهُ فِی الحَقِّ سَواءً ، مَجلِسُهُ مَجلِسُ حِلمٍ وحَیاءٍ وصَبرٍ
وأمانَةٍ ، لا تُرفَعُ فیهِ الأَصواتُ ، ولا تُؤبَنُ فیهِ الحُرَم حدیث ،
ولا تُنثى فَلَتاتُهُ حدیث ، مُتعادِلینَ یَتَفاضَلونَ فیهِ بِالتَّقوى ،
مُتَواضِعینَ ، یُوَقِّرونَ فیهِ الکَبیرَ ، ویَرحَمونَ فیهِ الصَّغیرَ ،
ویُؤثِرونَ ذَا الحاجَةِ ، ویَحفَظونَ الغَریبَ .
قُلتُ
: کَیفَ کانَ سیرَتُهُ فی جُلَسائِهِ ؟ فَقالَ : کانَ رَسولُ اللّه ِ صلی
الله علیه و آله دائِمَ البِشرِ ، سَهلَ الخُلُقِ ، لَیِّنَ الجانِبِ ،
لَیسَ بِفَظٍّ ولا غَلیظٍ ، ولا سَخّابٍ ولا فَحّاشٍ ولا عَیّابٍ ولا
مَزّاحٍ ، یَتَغافَلُ عَمّا لا یَشتَهی ، ولا یُؤیِسُ مِنهُ ولا یُحَبِّبُ
فیهِ ، قد تَرَکَ نَفسَهُ مِن ثَلاثٍ : المِراءِ ، والإِکثارِ ، وما لا
یَعنیهِ، وتَرَکَ النّاسَ مِن ثَلاثٍ : کانَ لا یَذُمُّ أحَدًا ولا
یُعَیِّرُهُ ، ولا یَطلُبُ عَورَتَهُ ، ولا یَتَکَلَّمُ إلاّ فیما رَجا
ثَوابَهُ . إذا تَکَلَّمَ أطرَقَ جُلَساؤُهُ کَأَنَّما عَلى رُؤوسِهِمُ
الطَّیرُ ، فَإِذا سَکَتَ تَکَلَّموا ولا یَتَنازَعونَ عِندَهُ ، مَن
تَکَلَّمَ أنصَتوا لَهُ حَتّى یَفرُغَ . حَدیثُهُم عِندَهُ حَدیثُ
أوَّلِهِم ، یَضحَکُ مِمّا یَضحَکونَ مِنهُ ، ویَتَعَجَّبُ مِمّا
یَتَعَجَّبونَ
مِنهُ ، ویَصبِرُ لِلغَریبِ عَلَى الجَفوَةِ فی مَنطِقِهِ ومَسأَلَتِهِ
حَتّى إذا کانَ أصحابُهُ لَیَستَجلِبونَهُم ، ویَقولُ : إذا رَأَیتُم
طالِبَ الحاجَةِ یَطلُبُها فَأَرفِدوهُ . ولا یَقبَلُ الثَّناءَ إلاّ مِن
مُکافِئٍ حدیث ، ولا یَقطَعُ عَلى أحَدٍ حَدیثَهُ حَتّى یَجوزَ فَیَقطَعَهُ
بِنَهیٍ أو قِیام.
«دلائل النبوة للبیهقیّ ،جلد 1 صفحه 290 »
سلام متن قشنگ وخوندنی بود.موفق باشید.
سلام