ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
در مباحث گذشته گفته بودیم علاقه و ارتباط ما با امام حسین علیه السلام جزو اصل و نه فرع دین است. آدم باید خدا را بشناسد و به او، پیامبرش و ائمهاش ایمان و علاقه داشته باشد. خداوند و اولیایش جزو اصل دین هستند. یک کسی دعا میکرد «ثبت قلبی علی دینک و علی محبت حسین» محبت امام حسین علیه السلام جدای از دین نیست و جزو متن دین است. ما در این مجالسی که برای امام حسین علیه السلام است، شرکت میکنیم برای حفظ این بخش از دین است. آدم باید اصل دین را حفظ کند تا بماند.
اگر یادتان باشد در شبهای گذشته گفتیم که در زمان مرگ یک فرد بسیار زیبارو به سراغ انسان میآید که خیلی زیباست. این شخص زیبارو اعتقادات خوب فرد است. اینکه تو خداوند را دوست داری، این اعتقادات اولیه توست. اینکه پیغمبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیه السلام را قبول داری، ریشه اصلی دین است. این اولین سرمایه و قیمتیترین آن است. اگر من تمام عمرم را نماز بخوانم ولی امام حسین علیه السلام را قبول نداشته باشم، این اعتقادات هیچ است. لشگر عمربنسعد هم نماز میخواندند ولی نمازی که با دوستی امام حسین علیه السلام همراه است، ارزش دارد و نماز است. چرا؟ چون محبت امام حسین علیه السلام اصل دین است. نماز وقتی ارزش دارد که من دین داشته باشم.
منافقانی در خدمت پیامبر صلی الله علیه و آل بودند که پشت سرشان نماز هم میخواندند. ما دو جور نفاق داریم. یکی جریان شناخته شده نفاق بود که در قرآن با اسم و رسم از آنان یاد شده و رفتار و کردارشان را شرح داده. اما یک جریان هم نفاق پنهان است. منافقان یک رئیس داشتند که قبل از نماز جمعه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آل برمیخواست و ایشان را تحسین و مردم را به همراهی ایشان تشویق میکرد. این فرد در جنگ احد خودش را نشان داد. همراه پیامبر صلی الله علیه و آل بیرون آمد ولی برگشت و از لشگر هزار نفره پیامبر صلی الله علیه و آل ۳۰۰ نفر را برگرداند. اینجا بود که مردم فهمیدند این فرد منافق است. او از اول منافق بود و در نمازها هم شرکت می کرد. این فرد نماز نخواند برایش بهتر است. اما یک جریان منافق پنهان داریم که کسی آنان را نمیشناخت. نماز میخواند ولی نمازش قیمت ندارد. ممکن است جهاد کند ولی جهادش هم قیمت ندارد.
اعمال کسی که معتقد است، قیمت دارد. اگر فرد یک سر سوزن ایمان داشته باشد و به پیامبر صلی الله علیه و آل و ائمه علیه السلام علاقه داشته باشد، اگر بدیها و سیاهیهایی نیز دارد، پاک میشود. اگر آدم با یک سر سوزن ایمان از دنیا برود، پاک می شود. اینکه ما در این دهه در مجالس عزای امام حسین علیه السلام جمع می شویم باعث تقویت ایمان و علاقه به امام علیه السلام است. مهم است که این را بدانیم. نباید اینگونه باشیم که بیائیم و ببینیم که در هیات چه خبر است؟
علاقهای که عمل به دنبالش نیاورد، علاقه نیست. دوستی و علاقه گذشت میآورد. ایمان آدم را به حرکت میآورد ولو یک ذره ایمان داشته باشد. آدمی که هیچ کاری نمیکند و خیلی هم حرف میزند و اظهار علاقه میکند، هیچ به درد نمیخورد. اگر هیچکاری نمیکند، ایمانش درست نیست. همین که اینجا(هیات) آمدید، نشانه یک علاقه است. صد درب دیگر برای رفتن باز است. من صد جور سرگرمی در خانه دارم ولی به اینجا آمدم. این مهم است ولو من یک شب عاشورا به مجلس بیایم. این هم نشانه یک چیزی است. این را قدر بدانید. الان همه ما تصمیم داریم که تا آخر عمر در عزای امام حسین علیه السلام به وقتش شرکت کنیم. نمیگویم شب و روز در عزاداری شرکت میکنیم.نه! به وقتش. ائمه علیهم السلام این دهه اول محرم را خیلی مهم میدانستند. از موسی بن جعفرعلیها السلام نقل شده که از اول دهه محرم ایشان عزادار بودند. ما سیاه میپوشیم و یک وقت هم میگوئیم و میخندیم ولی آنها نمیگویند و نمیخندند.
این دهه را باید عزادار باشیم. اگر دهه اول را عزاداری میکنیم، طبق دستور ائمه علیهم السلام است. عزاداری از روزی که امام حسین علیه السلام شهید شدند، هم میتوان گرفت ولی اصلش این دهه است. اینها مهم است. حالا ممکن است دو ساعت مجلس طول بکشد. این نباید خستهمان بکند پایش ایستاده ایم چون نشانه ایمان و تقویت کننده آن است. اگر پای ایمانت کارکنی، آن را تقویت کردهای.
حرفهای شبهای قبل را مرور کنیم. یک روزی دوره من تمام میشود. حالا شاید شما صد سال دیگر و بنده دو سال دیگر تمام شویم. از بعد از مرگ دیگر من هیچ چیز ندارم. در این دنیا مثلا خانهای از پدر به ما به ارث رسیده و زحمتش را پدرم کشیده و یا خویشان و آشنایانی یا دوستانی دارم که شاید خودم تهیه نکردم ولی آنطرف انسان هیچ چیز ندارد مگر اینکه خودش فرستاده باشد. این خیلی حرف اساسی است.
یک فردی نزد رسول خدا صلی الله علیه و آل آمد و مسلمان شد. قائدهاش این بود که چون مسلمان است باید نماز بخواند. کسی که میخواهد نماز بخواند باید قرآن بداند. او را پیش یک معلم گذاشتند. معلم اولین سورهای که یاد او داد «إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا» بود. آخر این سوره هم «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ» بود. این فرد این سوره را که یاد گرفت بلند شد که برود. معلم دلیل بلند شدنش را پرسید. گفت من همه دین را یاد گرفتم. اگر به وزن یک ذره خوبی کنی، نتیجهاش را میبینی و اگر بدی کنی هم نتیجهاش را میبینی.
دستورات دین با فرض عالم آخرت است. اگر عالم آخرت نبود، این دنیا مجموعهای از دستورات اخلاقی میشد و میگفتند اگر میخواهید با هم زندگی کنید نباید یکدیگر را همچو گرگ ببلعید. دین برای این است که هم دنیا و هم آخرتت آباد شود. اگر اینجا را درست کنید، عالم آخرت را هم درست میکنید.
میتوانیم بگوئیم دنیا و آخرت مثل سکه دو رو است. آدم آن طرف هیچ ندارد جز اینکه خودش فرستاده باشد. سرمایههای آن دنیا با این دنیا فرق دارد. این دنیا مثلا شما قدتان ۱۸۰ سانت است. یا قیافهات زیبا است و سواد داری. اینها سرمایه این عالم است. اما از این سرمایهها انسان هیچ چیز نمیبیند. اگر اخلاق خوبی مثل گذشت دارد، با خود میبرد. اگر کسی به او بدی کرد و او میتواند به رویش نیاورد، ارزش است. شما به من مراجعه میکنی و میگویی که فلان کار را کردی و من میبخشمت ولی یک بخش است که من مطلع میشوم و اصلا به روی شما نمیآورم. این درجه اعلای گذشت است. اخلاق خوب سرمایه است. اعمال خوب سرمایه میشود. در آن باغ بهشتی هیچ گلی کاشته نمیشود مگر اینکه به دست خودت کاشتهای. هر برگ آن را خودت بر آن درخت گذاشتی. باز برمیگردیم به حرف اول. اعتقادات درست مثل اعتقادات شیعه قیمتیترین سرمایههای عالم آخرت هستند. در درجه بعد اخلاق است و در درجه بعدی عمل است. نماز شما قیمت دارد اما قیمت اخلاق خوبت خیلی بیشتر است.