ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
امروز حسین علیه السلام را مهلت دادند تا یک شب به نماز و دعا بپردازد؛ اما ای کاش می دانستند این مهلت حسین علیه السلام است به آنان، تا شاید به خود آیند و یک لحظه خدای محمد صلی الله علیه و آله را به یاد آورند و از خون فرزندش بگذرند؛ شاید از آتش دوزخ کمی دور شوند.
افسوس که چشم طمع، آن قدر به دنبال نان می دود که مجالی برای دیدن آب نمی یابد. طمع، همیشه گرسنه تر از آن است که تشنگی باران رحمت الهی را احساس کند.
امروز، حلقه محاصره دشمنان بر حسین فاطمه علیهاالسلام تنگ شد؛ کاش پرده غیب یک دم کنار می رفت تا حلقه هولناک زبانه های آتش سقر را به گرد خویش می دیدند!
این شمر است که امروز با نامه ابن زیاد، برای ریختن خون حسین علیه السلام به کربلا آمده است؛ کاش می فهمید که باید نامه را به دست چپش گیرد؛ چرا که بار همین گناه برای سقوط او تا قعر الی الابد دوزخ، کافی است.