آقای کریم ویتیکاینر، اهل فنلاند و مسئول مؤسسهای در ترکیه هستند که به بحثهای مطالعاتی مسیحیت و پروتستان و گفتوگوهای بین اسلام و مسیحیت میپردازد. ایشان یک پروژه تحقیقاتی با موضوع آموزش روحانیون در ترکیه بر عهده دارند و همین مسئله، یکی از دلیل حضور ایشان در ترکیه بوده است. بعد از حضور روحانیون ترکیه در کشورهای اروپایی و تطبیق ایشان با فضا و فرهنگ آن کشورها، ایشان به این فکر میافتند که با انجام چنین پروژههایی به بررسی نحوة تربیت این روحانیون و کسب مقاماتی همچون امامت جماعت و امامت جمعه، و نیز رسیدن به درجة اجتهاد بپردازد. ایشان چند روزی است که در ایران هستند و پس از سفر به مشهد مقدس و تهران، در قم حضور مییابند و با حضرت آیتالله علوی بروجردی ـ دامظله ـ مصاحبهای انجام میدهند که در ادامه، متن کامل این مصاحبه ارائه میشود.
دیدگاه شیعه درباره زیباییهای اسلام
آقای کریم ویتیکاینر: در دیدگاه شیعه، زیبایی اسلام به چیست؟
آیتالله علوی بروجردی: از نظر ما، همه ادیان آسمانی و الهی، یک دین هستند که درجاتی دارند؛ به عبارت دیگر، در یک طریق تکاملی قرار دارند؛ مانند کلاسهای مدرسه. بنابراین، اصالتها و ارزشها در همه ادیان، مشترک است.
در دین و مشخصاً در اسلام، ابتدا خدا مطرح میشود. از نظر ما، خدا مظهر همه کمالات است؛ یعنی علم مطلق، توان مطلق، کمال مطلق، جمال مطلق و... است. بنابراین، دیدگاه ما نسبتبه خدا، از چنین اطلاقی برخوردار است. برای مثال، خداوند زیباست (ان الله جمیل). ما برای خدا زیبایی مطلق قائلیم. دلیل آن نیز این است، انسان از بدو تولد، به زیبایی و همه مظاهر آن علاقه دارد؛ اما اگر چیزی زیباتر ببیند، زیبایی کمتر را رها میکند و سراغ زیباتر میرود. همینطور اگر از آن نیز زیباتر پیدا کند، در پی آن خواهد رفت. این بدان دلیل است که انسان واله و جویای زیبایی مطلق است. ازآنجاکه زیبایی مطلق، خداست، در واقع انسان در جستوجوی اوست. به دلیل اطلاقی که خداوند دارد، طبع بشر بهطور فطری بهدنبال اوست.
پیامبر اسلام ـ صلیاللهعلیهوآله ـ نیز تعالیم چنین خدایی را آورده است؛ پس آموزههای اسلام نیز کمالمحور است؛ یعنی انسانها را به فضائل اخلاقی میخواند و از رذائل اخلاقی دور میسازد. ما برای خداوند قائل به صفات کمالیم و همه آن صفات را در وجود پیامبران و امامان ظاهر میبینیم و ایشان نیز مردم را به این صفات کمال دعوت میکنند. بنابراین، از دیدگاه ما آموزههای اسلام بر اساس فطرت انسانی است.
از نظر شیعه، سرپرستی و رهبری جامعه باید بر عهده انسان کامل باشد. ظالم نمیتواند رهبر باشد. این یکی از نقاط اختلاف شیعه و اهل سنت است. معاویه و یزید از نظر ما ظالماند و نمیتوانند رهبر جامعه اسلامی باشند. رهبر، هم باید خودش کامل باشد و هم جامعه را به کمال دعوت کند؛ مانند پیامبر و ائمه. اختلاف شیعه و اهل سنت در این است که بعد از پیامبر اسلام کسانی خلیفه شدند که کاملترین نبودند و پیش از اسلام، بت پرستیده بودند؛ و حتی ظلم عثمان ـ خلیفه سوم ـ باعث شد که مسلمانان او را بکشند. بنابراین، رهبر از نظر شیعه کسی است که دارای صفات کمالی خداوند باشد و مردم را به آن دعوت کند.
یکی از مشخصههای بارز شیعه، اعتقاد به عادل بودن خداست. از نظر شیعه، خدا عادل است و بر همین اساس، نظام دنیا هم بر پایه عدل بنا شده است. بنابراین، رهبر نیز باید عادل باشد؛ حتی امام جماعت و قاضی هم باید عادل باشد؛ در حالی که اهل تسنن، عدالت را حتی دربارة خدا انکار میکنند.
جایگاه امامان(ع) در تفکر شیعه
آقای کریم ویتیکاینر: از نظر شیعه، نقش ائمه به طور کلی، و به طور خاص نقش امام زمان در حال حاضر چیست؟
آیتالله علوی بروجردی: چنانکه گفتیم، دین اساساً امری الهی است. در غیر این صورت، اگر دین را محصول فکر بشر بدانیم، دیگر دین نیست؛ بلکه تفکر است و تفکر امکان اشتباه دارد. بنابراین، دین از ناحیه خداست و پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ همچون دیگر پیامبران، از طریق وحی با خداوند ارتباط داشت. بعد از آن حضرت، ارتباط ائمه با خداوند دیگر از طریق وحی نیست. از نظر شیعه، امام نیز باید با خداوند و ملکوت ارتباط داشته باشد؛ اما این ارتباط بهوسیله وحی نیست. وحی منحصر به پیامبران است و امامان ما، در مقام بیان وحی و توضیح آن هستند.
امام، انسان کامل الهی
امام کاملترین انسان در زمان خود است؛ خطا و اشتباه ندارد و دارای ارتباط الهی هم هست. خط امامت ادامه خط نبوت است و همیشه باید محفوظ بماند. امام باید الگو و نمونه باشد و معنای آن، عاری بودن از هر گونه صفت رذیله است. ما معتقدیم که امیرالمؤمنین علی ـ علیهالسلام ـ و فرزندان او چنین اشخاصی هستند؛ چنانکه جرج جرداق مسیحی، در کتاب «صوة العدالة الانسانیة» به وجود چنین شخصیتی در حضرت علی ـ علیهالسلام ـ اعتراف کرده است. ما معتقدیم که خدا چنین افرادی را برای ما بهعنوان امام مشخص کرده است و تا وقتی که ما این خط امامت را داریم، نمیتوانیم از هیچ کس دیگر که خارج از این خط باشد، تبعیت کنیم.
تشیع، حقیقت اصلی اسلام
ائمه از نظر اعتقادی برای ما مشخص شدهاند. بعد از رحلت پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ راه راست اسلام ادامه پیدا نکرد و علیبنابیطالب ـ علیهالسلام ـ که از طرف خدا به جانشینی پیامبر برگزیده شده بود، خانهنشین شد. ایشان پس از 35 سال، به خلافت رسیدند؛ امام کمتر از پنج سال خلافت داشتند. هرچند مقام امامت و خلافت بعد از آن حضرت به فرزندش امام حسن ـ علیهالسلام ـ رسید، اما معاویه با توطئه و دسیسه خلافت را از آن حضرت گرفت و بدین ترتیب، مقام خلافت تا چند سده در اختیار بنیامیه و بنیعباس قرار گرفت.
بنابراین، از نظر ما تفکر شیعه، تفکر اصیل اسلامی است و تفکر غیرشیعی، تفکری است که توسط ظالمانی همچون بنیامیه بنا شده است و ریشه در جاهلیت قبل از اسلام دارد. به هر حال، هرچند اسلام اصیل بعد از پیامبر حاکمیت نیافت، اما باقی ماند تا به امام زمان ـ عجلاللهتعالیفرجه ـ رسید.
اختناق شدید و فشار حکومت، علت غیبت امام زمان
هنگامی که امام حسن عسکری، پدر امام زمان ـ علیهماالسلام ـ به شهادت رسیدند، شیعه بسیار گسترش یافته بود و به همین دلیل، فشار حکومت بر شیعیان بسیار زیاد بود؛ به گونهای که کسی جرئت نداشت درباره امام دوازدهم سخن بگوید. خود امام حسن عسکری ـ علیهالسلام ـ هم نگران بودند که حکومت از وجود فرزندش آگاه شود. حکومت مردان و زنانی را بهعنوان جاسوس در لباس خدمتکار به خانه امام وارد کرده بود تا هر گونه خبری را درباره تولد فرزند امام گزارش کنند. بنابراین، امام باید به گونهای برخورد میکردند که حکومت متوجه فرزند ایشان نشود. ازاینرو،امام وجود فرزند خود را به همه نمیگفت و کسی از وجود ایشان، حتی هنگام بارداری مادرشان اطلاعی نداشت. تنها افراد خاصی موفق شدند فرزند امام را ببینند. امام فرزند خود را به چند تن از یاران خاص خود نشان داد تا آنان او را به مردم معرفی کنند.
پس از شهادت امام حسن عسکری ـ علیهالسلام ـ حکومت رسماً اعلام کرد که آن حضرت فرزندی نداشته است. به همین دلیل، اموال امام را به برادرش جعفر، بهعنوان تنها وارث آن حضرت دادند و او را بهعنوان امام معرفی کردند. جعفر، خود از عوامل حکومت بود و با دستگاه حکومت همکاری داشت.
بزرگان شیعه که از اصحاب امام عسکری بودند، به مردم توصیه میکردند که به هیچ وجه اسم مهدی را نبرید که کشته میشوید. به همین دلیل، روایاتی هست که بردن نام اصلی امام زمان را حرام میداند. دلیل آن نیز فضای خفقانآمیز حاکم بر آن دوران بود؛ به گونهای که حتی کسانی هم که میدانستند امام فرزندی دارد، جرئت نداشتند نامش را بر زبان بیاورند. همسر و خانواده امام عسکری نیز به جایی تبعید شدند تا کسی سراغ آنها نرود.
امام زمان در شرایطی در سن شش یا هفت سالگی به امامت رسیدند که از نظر جانی امنیت نداشتند و حکومت درصدد یافتن و از بین بردن او بود. شیعیان هم نمیتوانستند آن حضرت را حفظ کنند. به همین دلیل، مسئله غیبت پیش آمد. غیبت، امری اختیاری نبود؛ بلکه ضرورتی بود که ایجاد شد.
پاسخ به شبهاتی درباره سن و سال امام زمان
اینجا ممکن است این پرسش مطرح شود که چگونه ممکن است کودک شش یا هفت ساله امام شود. پاسخ این است که امامت نیز همچون نبوت، امری الهی است و همان گونه که حضرت عیسی ـ علیهالسلام ـ هنگام تولد، پس از آنکه به مادرش تهمت زده شد، به امر خدا به زبان آمد و فرمود: « قالَ إِنّی عَبْدُ اللّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیّا [1]»، امام زمان نیز ممکن است در کودکی به امامت برسد.
به هر حال، از این دوران غیبت آغاز میشود و به مدت 1300 سال تا امروز ادامه داشته است. در اینجا نیز ممکن است این اشکال مطرح شود که مگر ممکن است انسان در این مدت زنده بماند. پاسخ آن نیز این است که همان گونه که حضرت عیسی ـ علیهالسلام ـ به آسمان عروج کرد و تا آخرالزمان زنده است، حضرت مهدی هم زنده است. بقای ایشان مستند به قدرت خداست و اگر خدا بخواهد این امر ممکن است.
حضرت عیسی(ع) یاور امام زمان در برپایی عدالت
آقای کریم ویتیکاینر: یعنی شما معتقدید که امام زمان اکنون در بین ماست؟
آیتالله علوی بروجردی: بله؛ آن حضرت زنده است، همان گونه که حضرت عیسی زنده است. البته ما درباره حضرت عیسی ـ علیهالسلام ـ اعتقاد داریم که دشمنان آن حضرت ایشان را نکشتند و به صلیب نکشیدند؛ بلکه حضرت عیسی به اذن خدا به آسمان عروج کرد؛ اما مسیحیان معتقدند ایشان را به صلیب کشیدند و کشتند که بعداً در آخرالزمان زنده میشود و برمیگردد.
آقای کریم ویتیکاینر: آیا شما معتقدید که امام زمان بههمراه حضرت عیسی در آخرالزمان برمیگردد؟ در این میان، نقش حضرت عیسی چیست؟
آیتالله علوی بروجردی: بله. حضرت مهدی ـ عجلاللهتعالیفرجه ـ بعد از ظهور به اقامه قسط و عدل میپردازد. حضرت عیسی ـ علیهالسلام ـ نیز همین کار را میکنند. از نظر ما، امامان و پیامبران، یک حرف دارند. چنین نیست که حضرت عیسی ـ علیهالسلام ـ معاون یا نخستوزیر امام زمان است. اصلاً بین مهدی و عیسی ـ علیهماالسلام ـ در نهضت جهانی عدل و داد، هیچ مفارقت و جدایی نیست و هر دو به اقامة قسط و عدل میپردازند.
ائمه، واسطه فیض الهی به کائنات
آقای کریم ویتیکاینر: من با یکی از پژوهشگران شیعه دیدار داشتم. ایشان میگفتند که در قرآن آمده است که وجود این عالم، بسته به وجود امام زمان است؛ انسانی که خدا را میپرستد و از او اطاعت میکند؛ و به خاطر وجود اوست که دنیا پابرجاست. نظر شما دراینباره چیست؟ آیا شما هم با این مطلب موافقید؟
آیتالله علوی بروجردی: بله؛ ما چنین عقیدهای داریم. البته برای درک این مطلب، باید به این مقدمات توجه کنید. خدا جهان و این آسمان و زمین را به عدل آفریده است و برای اینکه این جهان باقی بماند، پیوسته باید از ناحیه او فیض افاده شود. فیض او نیز ترتیب و درجاتی دارد؛ یعنی تمام کائنات بهطور یکسان از این فیض بهرهمند نمیشوند؛ بلکه درجات مختلفی دارند. برای مثال، نیروی برق از نیروگاه اصلی به مراکز فرعی منتقل میشود و از آنجا شاخه شاخه میشود و به خانهها میرسد. هیچگاه یک لامپ کوچک توانایی گرفتن نیرو از یک نیروگاه را بهطور مستقیم ندارد؛ اصلاً چنین ظرفیت و گنجایش این همه نیرو را ندارد.
فیوضات الهی نیز باید آنبهآن افاضه شوند و در این افاضه، طبیعتاً باید درجاتی لحاظ شود. امام زمان چون از حیث کمالات، وجود برتر است، فیض را میگیرد و آن را به دیگران منتقل میکند. ممکن است ما و شما هم در ردههایی واقع شده باشیم که واسطه فیض باشیم و فیض را از درجات بالاتر بگیریم و به درجات پایینتر منتقل کنیم. بنابراین، واسطه فیض بودن، اختصاص به امام زمان ندارد؛ حضرت ابراهیم، حضرت عیسی و همه پیامبران و امامان ـ علیهمالسلام ـ هم در زمان خودشان واسطه فیض الهی بودهاند.
از نظر ما، عالم، عالم کمال و عدل است و فیض دائمی باید در جریان باشد و این فیض درجهبندی دارد. قلب من با قلب شما فرق دارد. ممکن است شما بیشتر از من بتوانید فیض کسب کنید.
آقای کریم ویتیکاینر: آیا شما معتقدید که امام زمان این برق را به همه منتقل میکند و واسطه فیض است؟
آیتالله علوی بروجردی: نه فقط امام زمان؛ بلکه هر پیامبری در زمان خودش واسطه فیض بوده است؛ یعنی فیض از ناحیه خدا باید به این ترتیب صادر شود. این مسئله هم صرفاً مسئلهای دینی نیست؛ بلکه امری فلسفی است و حتی در فلسفه یونان قدیم هم هست. ارسطو در فلسفه میگوید: ابتدا عقل اول صادر میشود و ازآنجاکه عقل اول کاملترین مخلوق است، واسطه فیض خداوند به مخلوقات دیگر میشود. در این مقام، ناگزیر باید وجود برتر، فیض را به همه برساند؛ نه فقط به انسانها، بلکه به جمادات و گیاهان و ... هم فیض میرساند.
روحانیت و مراجع، نایبان امام زمان در دوره غیبت
آقای کریم ویتیکاینر: پس نقش امام مهدی در حال حاضر همین است؟
آیتالله علوی بروجردی: بله؛ اما مسئله دیگر، بحث جانشینی آن حضرت در دوران غیبت است. حضرت در دوران غیبت خود، شخص خاصی را بهعنوان جانشین خود تعیین نکرده؛ بلکه معیارهایی را مشخص کرده است؛ معیارهایی همچون تقوا و عدالت؛ و مردم را به پیروی از آنها امر فرموده است.
مطلب دیگر اینکه ائمه اطهار، بهویژه امام صادق ـ علیهالسلام ـ در طول رسالت خود، بسیاری از معالم و معارف اصیل اسلام را که دیگران سعی داشتند کتمان کنند، بیان کردهاند و این بیانات در قالب احادیث به ما رسیده است و در کتب حدیثی در اختیار ما قرار دارد. حال افرادی که بر اساس این معالم، دارای معیارهای تعیین شده هستند، بهعنوان نایبان امام زمان مطرح میشوند و شیعیان از آنها پیروی میکنند. بنابراین، ما تا وقتی که این معیارها را داریم، ارزش داریم؛ اما اگر از این معیارها خارج شویم، هیچ ارزشی نخواهیم داشت و نیابتمان از بین میرود.
لزوم پرهیز از ادعای ارتباط با امام زمان
آقای کریم ویتیکاینر: آیا کسی با امام مهدی ارتباط داشته است یا نه؟
آیتالله علوی بروجردی: از نظر رسمی، در روایات آمده است که هر کسی ادعا کند امام را دیده است، باید تکذیب شود. چون امامت، امری غیبی است و نباید دکانی باز شود تا مردم به گمراهی کشیده شوند. امکان دارد که کسانی امام را ببینند؛ اما این دیدارها رسمی نیست و کسی نمیتواند ادعا کند که با امام زمان ارتباط دارد و نامه میبرد و میآورد و از این طریق، سوءاستفاده کند. در واقع، در دوران غیبت، حکومت شیعه حکومت معیارهاست و اشخاصی مانند مراجع تقلید هستند که بر اساس معیارها تعیین میشوند.
ضرورت بهروزرسانی فقه و کلام
آقای کریم ویتیکاینر: در این مدتی که من در ایران بودم، متوجه شدم که در حوزههای علمیه، بیشتر درسها درباره فقه است و شما بیشتر به فقه توجه دارید و موضوعات فقهی را بهروز میکنید. آیا در زمینه کلام هم همین دیدگاه را دارید که آن را هم بهروز کنید یا خیر؟
آیتالله علوی بروجردی: فقه مسائل مرتبط با مردم و بحث واجب و حرام و بایدها و نبایدهاست و ما در این زمینه، موضوع پیدا میکنیم و موضوعات را به مردم موکول مینماییم. همیشه ما مکلف هستیم که عرف عام مردم و عرف دنیایی این موضوعات را در نظر بگیریم. شرع به ما توصیه کرده است که این موضوعات را از عرف بگیریم. بنابراین، ما در فقه همیشه مجبوریم که این موضوعات را بهروز کنیم؛ اما در کلام، مسئله عمل و باید و نباید نیست؛ بلکه اعتقاد و مبانی اعتقادی است. البته کلام نیز میتواند بهروز شود؛ مثلاً در بحث امامت یا معاد، تحولات روز در نحوه بیان مطلب به ما کمک میکند؛ اما کلام مانند فقه، موضوع مبتلابه ندارد که ما آن را بهروز کنیم. بله، ما باید منطق و استدلالهای کلامی خود را به زبان روز بیان کنیم. برآوردی که امروزه از مباحثی همچون حرکت داریم، خیلی بیشتر از آن چیزی است که هفتصد سال پیش بوده است. بنابراین، به این معنا ممکن است که کلام بهروز شود.