پیامبر اکرم(صلی اله علیه واله وسلم)
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 43 ، ص 306
بسم الله الرحمن الرحیم
تجلیل از بانوی بزرگ اسلام حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها، بزرگداشت نام و خاطره شخصیتی بسیار عظیم و ارزشمند است که وجود اقدس حضرت خاتم النبیین صلوات الله علیه، تا پایان عمر با برکت خویش، هرگز یاد ایثار، استقامت و خلوص او را در شکل گیری اسلام از خاطر شریف خود نزدود؛ و با دیدن هر کسی که کوچکترین بستگی با این بانوی بزرگ داشت و یا تجدید خاطره ای از او را باعث میشد، سیل اشک بر دیدگان جاری میساخت، و بارها میفرمود: مَن مِثلُ خدیجه.
و در مقام تجلیل از او بارها، نام مبارک او را در کنار آسیه، مریم و فاطمه زهرا سلام الله علیهم، به عنوان برجسته ترین زنان عالم، به بزرگی و عظمت و فضیلت ستود.
و بارها میفرمود: نخستین کسی که از زنان به بهشت وارد میشود، خدیجه است.
و یا: خَدیجةُ سَیِّدَةُ نِساءِ اَهْلِ اْلجَنَّةِ
و در جواب اعتراض کسانی که یاد و تجدید خاطره مکرر او را در زبان حضرتش تاب نمی آوردند، میفرمود: خدیجه در روزگاری مرا تصدیق کرد که همگان در مقام تکذیب من بودند؛ و در عظمت کم نظیر این بانو، این بس که بارها مخاطب سلام ذات اقدس الهی در زمان نزول آیات مبارکه کتاب مبین بود.
و این همه، نه تنها در مصادر ما که در منابع معتبر اهل سنت نیز به وفور نقل شده است.
و خاطرة آن جماعت محدود سه نفره در کنار کعبه شریف با حضور او، و امام المتقین علی بن ابی طالب علیهما السلام در مقام اقتداء به بنیانگذار اسلام از حافظة تاریخ این آئین الهی زدودنی نیست.
نام خدیجه کبری به عنوان: اولُ النساءِ اسلاما در کنار نام مقدس علی بن ابی طالب، با نشان نخستین تصدیق کنندة پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از رجال، مورد تردید هیچکس نیست.
و بالاتر از همه تاثیر گذاری این بانوی بزرگ به همراه عم بزرگوار پیامبر رحمت صلوات الله علیهما حضرت ابوطالب، در شکل گیری اسلام نو پا و استقامت این دو شخصیت عظیم در برابر شدائد و مصائب سنگین و بی سابقه در میان امم و حمایتهای بیدریغ از مقام منیع رسالت جائی برای تردید ندارد.
ولی با این همه عظمت و جلالت قدر، جای تاسف است که از همان ابتداء دستها و قلمهائی در جهت نادیده انگاشتن شأن او به کار افتاده و بلکه در مقام تنقیص جایگاه بی بدیل او بر آمدهاند، و پیوسته سعی نمودهاند تا نام او در کنار پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم کمتر مطرح باشد.
او در زمان خویش به عنوان زیباترین، ثروتمندترین و با تدبیرترین زنان جزیرة العرب در کتب معتبر سیره، حتی در میان غیر شیعه وصف شده است؛ و این سخن که او با همة این امتیازات خود خواستار همسری رسول گرامی اسلام – که آن روز او را به عنوان یتیم ابوطالب وصف مینمودند- شده بود و همة آنچه را که داشت در راه پیامبر و ترویج اسلام صرف نمود و حتی از بذل آبرو و حیثیت اجتماعی بالای خود در این مصاف دریغ نکرد، از فرازهای برجسته این منابع و مصادر است.
و حتی حاکم نیشابوری در مستدرک الصحیحین، بالاترین سنی که در زمان ازدواج با پیامبر اعظم صلوات الله علیه وآله در میان اقوال وجود دارد، 27 سال ذکر میکند.
ولی گاه در میان خود ما، سن بالای حضرتش در وقت ازدواج تا چهل سال و یا ازدواج های مکرر او، پیش از همسری رسول، از روی نا آگاهی مطرح میشود. در حالی که اساس آن، قولی شاذّ و ساخته و پرداخته مخالفان و معاندانی است که خواستهاند، نقش او را در میان همسران پیامبر کمرنگ کنند و از عظمت ایثار و از خود گذشتگی او بکاهند تا شاید برای دیگرانی از این همسران، نقشی برجسته یابند.
و یا شاید همان مظلومیتی که دامنگیر حضرت ابوطالب علیه السلام به جرم پدری امیرمومنان علیه السلام، نصیب خدیجه کبری سلام الله علیها، به جرم مادری زهرای اطهر سلام الله علیها نیز شده است.
و شاید آنچه که در کلام ائمه طاهرین علیهم السلام میبینیم که از زمره افتخارات خویش انتساب به خدیجه کبری سلام الله علیها را میشمرند، از جمله: کلمات سیدالشهدا علیه افضل التحیة والثناء در میدان کربلا و یا سخنان امام سجاد علیه السلام در مسجد شام در حضور دشمن، نشانی از این مظلومیت و غربت باشد.
همسری پیامبر، به همراه همدلی و ایثار بینظیر در راه او، افتخار و قابلیتی در وجود او آفرید که شایستگی حمل گوهر دردانه خلقت و سیده نساء عالمین زهرای مطهر سلام الله علیها، و ائمه اهل بیت علیهم السلام و از جمله حضرت حجة بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف که موعود همة ادیان و ِملَل، و علت غائی ارسال رُسُل و انزال کتب، را به عنوان عطیهای الهی یافت.
پس، بر ارباب تحقیق است که در زندگی و سیره این بانوی بزرگ، اهتمام بیشتر مبذول دارند و بر اصحاب وعظ و تبلیغ و رسانه است که در عرضه فضیلتهای کمتر گفته شده این شخصیت تاثیر گذار در تاریخ اسلام تلاش بیشتری روا دارند.
و سپاس فراوان از همة عزیزانی که هَمِّ خود را مصروف تجلیل از بانوی مظلوم تاریخ اسلام حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها در این مجموعه مبارک نمودهاند، تا شاید گوشه ای از پرده غربتی را که دست نا اهلان بر چهره درخشان او کشیده است، کنار زنند.
والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
12 رمضان المبارک 1436
سید محمد جواد علوی بروجردی
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
حالی غریب داری و در فکر رفتنی
دردی به سینه داری و حرفی نمی زنی
داری برای رفتن خود چانه می زنی
موی مرا به گریه چرا شانه می زنی
با دانه های اشک تو افطار میکنم
همسایه را ز داغ تو بیدار میکنم
همسایه ها برای تو پرپر نمی زنند
داری تو میروی و به تو سر نمی زنند
مادر بگو که مکه چه آورده بر سرت
که قد خمیده میروی از پیش دخترت
مادر ! پدر غروب تو را گریه میکند
و خاطرات خوب تو را گریه میکند
بخشیده ای تمام خودت را به آفتاب
و زنده شد به مهر تو مادر ابوتراب
چیزی نمانده است که دیگر فدا کنی
باید برای رفتن زهرا دعا کنی
حالا که پر کشیدن تو گشته باورم
آیا کفن برای تو مانده است مادرم؟
هی تشنه میشوی و مرا میزنی صدا
و هی سلام می دهی امشب به کربلا
گریه گرفت و مکه دوباره در آب رفت
مادر دوباره وضو گرفت و دوباره به خواب رفت
مادر؛ پدر تشهد خود را تمام کرد
و جبرئیل آمد و بر تو سلام کرد
مادر جواب فاطمه را لااقل بده
یا لا اقل به دختر خود هم اجل بده
چشم و چراغ خانه ی خورشید الامان
رنگین کمان بیت نبوت نرو ...بمان
اینجا که مکه است مدینه چگونه است
جریان میخ و آن در و سینه چگونه است
اینجا بهانه نیست مدینه بهانه است
آنجا جواب گریه من تازیانه است
مکه اگر چه طعنه ی زخم زبان زدند
اینجا به دست های علی ریسمان زدند
مکه اگرچه در به روی خویش بسته اند
اما مدینه پهلوی من را شکسته اند
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
حالی غریب داری و در فکر رفتنی
دردی به سینه داری و حرفی نمی زنی
داری برای رفتن خود چانه می زنی
موی مرا به گریه چرا شانه می زنی
با دانه های اشک تو افطار میکنم
همسایه را ز داغ تو بیدار میکنم
همسایه ها برای تو پرپر نمی زنند
داری تو میروی و به تو سر نمی زنند
مادر بگو که مکه چه آورده بر سرت
که قد خمیده میروی از پیش دخترت
مادر ! پدر غروب تو را گریه میکند
و خاطرات خوب تو را گریه میکند
بخشیده ای تمام خودت را به آفتاب
و زنده شد به مهر تو مادر ابوتراب
چیزی نمانده است که دیگر فدا کنی
باید برای رفتن زهرا دعا کنی
حالا که پر کشیدن تو گشته باورم
آیا کفن برای تو مانده است مادرم؟
هی تشنه میشوی و مرا میزنی صدا
و هی سلام می دهی امشب به کربلا
گریه گرفت و مکه دوباره در آب رفت
مادر دوباره وضو گرفت و دوباره به خواب رفت
مادر؛ پدر تشهد خود را تمام کرد
و جبرئیل آمد و بر تو سلام کرد
مادر جواب فاطمه را لااقل بده
یا لا اقل به دختر خود هم اجل بده
چشم و چراغ خانه ی خورشید الامان
رنگین کمان بیت نبوت نرو ...بمان
اینجا که مکه است مدینه چگونه است
جریان میخ و آن در و سینه چگونه است
اینجا بهانه نیست مدینه بهانه است
آنجا جواب گریه من تازیانه است
مکه اگر چه طعنه ی زخم زبان زدند
اینجا به دست های علی ریسمان زدند
مکه اگرچه در به روی خویش بسته اند
اما مدینه پهلوی من را شکسته اند
مادر میان بستر خود روضه می خواند
با اشک های کوثر خود روضه می خواند
نیّت نمود و شانه زد بر موی زهرا
با مویه های آخر خود روضه می خواند
او چند مدت رنگ نیلی خواب می دید
بر شاخه نیلوفر خود روضه می خواند
خیره به در می شد و یا اینکه به دیوار
یا که به روی دختر خود؛ روضه می خواند
با روضه های کوچه، او از حال می رفت
با یاد یاس پرپر خود روضه می خواند
وقتی گریز روضه هایش کربلا بود
با ناله بغض آور خود روضه می خواند
مادر بزرگ ماههای روی نیزه
بر کشته های بی سر خود روضه می خواند
بر پاره قلبش که زیر دست و پا ماند
بر پاره های پیکر خود روضه می خواند
اصلاً در عاشورا به عالم کرد رجعت
بر روی تل، بر منبر خود روضه می خواند
از غارت و آتش درون خیمه می گفت
می سوخت، با خاکستر خود روضه می خواند
زینب شبیه اوست، نه اصلاً خود اوست
یعنی برای معجر خود روضه می خواند
ای دوش تا دوش پیمبرتاهمیشه
دین خدارایارویاور تاهمیشه
ای همسرشایسته پیغمبر وحی
ای مادر زهرای اطهر تاهمیشه
بابودنت زهرا به عالم فخر می کرد
ازاینکه دارد چون تو مادر تا همیشه
اسلام ما بایاری تو پاگرفته
ای اولین اسلام آور تاهمیشه
بابودن تو مصطفی دلگرم می شد
ای برسردین سایه گستر تاهمیشه
ازبی پسربودن نریزای باوفا اشک
زهرای تونسلی ست برترتاهمیشه
تافاطمه داری تودیگر غم نداری
طوبای زهرا می دهد برتاهمیشه
بامرتضی شمشیر،پیغمبر اگر داشت
بابودن تو لحظه به لحظه سپرداشت
بارفتنت اسلام ازبال وپرافتاد
بارغمت برشانه پیغمبر افتاد
چشمان زهرای تومانند صدف بود
ازاین صدف باداغت آخرگوهر افتاد
روی مزارت بارها جبریل آمد
هربار آمد دید زهرا باسر افتاد
افتاد پیغمبرزپااز داغت اما
دراین میان زهرات خیلی بدتر افتاد
آتش بروی چادر او پنجه انداخت
بایک لگد زهرای تو پشت در افتاد
رفتی نبودی تا ببینی دختر تو
درکوچه ها در پیش چشم شوهر افتاد
تابوت اورا مرتضی باگریه می برد
روی مزارش نیمه شبها حیدر افتاد
رفتی ندیدی از کبوتر پر بریدند
رفتی ندیدی از حسینت سربریدند
می سوزم و چو شمع سحر آب می شوم
از غصه ی فراق تو بی تاب می شوم
دارم به پای پیکر تو گریه می کنم
بر لحظه های آخر تو گریه می کنم
اکنون که زخم رفتن تو بر جگر نشست
این کوه درد بر سر دوش پدر نشست
با دخترت تو این دم آخر سخن بگو
مادر بیا و حرف دلت را به من بگو
بابای من ز هجر تو دلگیر می شود
قلب جوان او ز غمت پیر می شود
مادر بیا به خاط زهرا بمان مرو
حتی گرفته است دل آسمان مرو
مادر بمان ز بیت نبوت صفا مبر
آرامش و قرار دل مصطفی مبر
مادر بمان و از دل این خانه پا مکش
بر صورت شکسته ی خود این عبا مکش
داری تو عزم رفتن از این خانه می کنی
سقف دل مرا ز چه ویرانه می کنی
من التماس می کنم ای مادر عزیز
امشب بیا و خاک عزا بر سرم مریز
این زندگی بدون تو دشوار می شود
تو می روی و دسته گلت خار می شود
تو می روی و فاطمه ات می شود یتیم
گردد دچار رنج و مصیبات بس عظیم
تو می روی و فاطمه آزار می کشد
آزار ها از آن در و دیوار می کشد
تو می روی و شعله کشد دست بر رخم
روزی به تازیانه دهد خلق پاسخم
تو می روی و داغ به سینه نشستنی است
روزی رسد که پهلوی زهرا شکستنی است
شکر خدا که عبد خدای خدیجه ایم
ما بنده ایم و زیر لوای خدیجه ایم
ما عاقبت به خیرِ دعای خدیجه ایم
سینه کبودهای عزای خدیجه ایم
از لطف فاطمه است که ما مادری شدیم
با یک دعای نیمه شبش کوثری شدیم
وقتی خدیجه مادر ما شیعه ها بُوَد
دیگر چه غم که جای من و تو کجا بُوَد
با یک دعاش، حاجت ما هم روا بُوَد
از چه پی عبای رسول خدا بُوَد؟!
وقف خدا شده همه مال و منال او
پیغمبر خدا شده محو خصال او
او اوّلین زنی است که غم پرور نبی است
کوری چشم عایشه ... او همسر نبی است
هم همسر نبی است وَ هم یاور نبی است
یعنی که بعد شیر خدا لشکر نبی است ...
... آثار رنج در وجناتش عیان شده
مانند محتضر شده و نیمه جان شده
این روزها که حال و هوایش عوض شده
از بس که گریه کرده صدایش عوض شده
مکّه، مدینه شد که صفایش عوض شده
از چه خدیجه طرز دعایش عوض شده؟!
دختر برای مادر خود گریه می کند
مادر برای دختر خود گریه می کند
دنیا بنا نداشت به زهرا وفا کند
دنیا بنا نداشت که حق را ادا کند
می خواست که خون به دل مرتضی کند
با هیزم آمده که جهنّم به پا کند
نامردِ بی حیا ... روی او را کبود کرد
با تازیانه بازوی او را کبود کرد
حضرت
آیت الله العظمی سید محمد صادق روحانی (مدظله العالی) به شبهه ای درباره
میزان اختیارات و تصرفات ائمه معصومین صلوات الله اجمعین پاسخ داده اند که
در ادامه ترجمه فارسی جواب معظم له را می خوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم از
آیات و روایات استفاده میشود که دنیا و آنچه در آن است متعلق به حجت
خداست و او میتواند در آنها آنگونه که صلاح میداند تصرف کند. به عنوان
مثال ابن ریان از اصحاب امام حسن عسگری (علیه السلام) در نامهای از حضرتش
اینگونه سوال میکند: به
ما روایتی رسیده است که دلالت دارد که خمس اموال دنیا متعلق به رسول الله
(صلی الله علیه و آله و سلم) است. {آیا این روایت درست است؟} حضرت در پاسخ چنین نگاشتند:
«إِنَّ
الدُّنْیَا وَ مَا عَلَیْهَا لِرَسُولِ الله صلی الله علیه و آله».
یعنی
زمین و آنچه روی آن است متعلق به رسول الله (صلی الله علیه وآله) میباشد.
یا روایت ابو بصیر از اصحاب امام صادق (علیه السلام) که از امام سوال میکند:
آیا بر امام واجب است که زکات اموال خودش را بدهد؟
امام
(علیه السلام) پاسخ دادند:
«أَحَلْتَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَمَا عَلِمَتْ
أَنَّ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةَ لِلْإِمَامِ یَضَعُهَا حَیْثُ یَشَاءُ وَ
یَدْفَعُهَا إِلَى مَنْ یَشَاءُ جَائِزٌ لَهُ ذَلِکَ مِنَ اللَّه ...».
یعنی: سخن بی معنایی گفتی! آیا نمیدانی که دنیا و آخرت از آن امام است و آن
را در هر جا که بخواهد استفاده می کند و به هر که بخواهد عطاء می کند و
این اجازه را از جانب خدا دارد...
این
دسته از آیات و روایات سلطه مردم بر اموال خودشان را نفی نمی کند بلکه
برای خدا و حجت خدا سلطه ای فوق سلطه مردم ثابت می کند. سلطه ای که برای
خدای تعالی بالذات ثابت است و برای حجت الله با اذن خدا ثابت می شود. روایت
اخیر به همین مضمون اشاره دارد: «جَائِزٌ لَهُ ذَلِکَ مِنَ اللَّه».
این
نکته لطیف در ماجرای تصرف امام کاظم (علیه السلام) در مزرعه مردی که به
ایشان دشنام داده بود روشن می شود. داستان از این قرار بود که از مردمان
مدینه شخصی بود تندخو که امام کاظم (علیه السلام) را دشمن می داشت به صورتی
که هرگاه با ایشان روبرو می شد زبان به ناسزا می گشود و بی احترامی بسیار
می کرد.
صبر اصحاب امام از این رفتار مرد سر آمد و تصمیم به قتل او گرفتند و
این مطلب را با امام (علیه السلام) در میان گذاشتند اما حضرت آن ها را از
تصمیمشان باز داشت. مدتی بعد موسی بن جعفر (علیهما السلام) نشانی مزرعه او
را از اصحاب گرفتند و روانه شدند. مرد تندخو ناگهان امام را دید که سوار بر
مرکب وارد گندمزار او می شوند. او که از پامال شدن محصولش به شدت خشمگین
بود بنای فریاد کردن را گذاشت اما حضرت بی اعتنا به نارضایتی او به سمتش
رفتند از مرکب پیاده شدند و به گرمی با او احوالپرسی نموده و سخن گفتند.
این برخورد دوستانه خشم مرد را فرونشاند و با امام مشغول صحبت شد. امام
کاظم (علیه السلام) در پایان چند برابر آن خسارتی که مرد تخمین زده بود به
او پرداختند و از وی جدا شدند و با این ملاطفت و هدیه نظر آن مرد را برای
همیشه تغییر دادند به صورتی که بعدها وقتی امام را می دید می گفت الله اعلم
حیث یجعل رسالته.
شاهد
کلام اینکه اگر نبود که همه دنیا از آن امام است و او می تواند به نحوی که
صلاح می داند در آن تصرف کند، ورود امام به مزرعه مرد نادان در حالی که او
ناراضی بود حرام بود و حرام و کمتر حرام هیچگاه از معصوم سر نمی زند.
صلوات الله علیهم اجمعین
امام عسگری نقل میفرماید :
از رسول خدا که رو به اصحاب خود فرمودند :
ای بنده ی خدا دوست داشته باش بخاطر خدا و کینه داشته باش بخاطر خدا و ولی
قرار بده بخاطر خدا ودشمنی کن بخاطر خدا پس بدرستی که ولایت خدا بدست نمی
آید مگر به این امر و هیچکس طعم ایمان را نمیچشد هر چند نماز و روزه او
زیاد باشد مگر اینکه اینگونه باشد ....
پس شخصی از آن حضرت پرسید :
از کجا بدانم من در راه خدا دوستی و دشمنی کردم و چه کسی ولی خداست تا من
اورا ولی قرار دهم و چه کسی دشمن خداست تا با او دشمنی کنم ؟ پس آن حضرت به
امیر المومنین حضرت علی ابن ابی طالب اشاره کردند و فرمودند :
آیا این شخص را میبینی ؟
گفت :بله .
فرمودند :
دوست این شخص دوست خداست پس او را دوست بدار و دشمن این شخص دشمن خداست پس با او(دشمن خضرت علی ) دشمنی کن .
و فرمودند : دوست این شخص را دوست داشته باش هر چند که با پدر تو و فرزند
تو جنگ کرده باشد و با دشمن این شخص دشمنی کن هر چند او پدر تو یا فرزند تو
باشد .)
علل الشرایع 1/141 ، باب 119
حضرت آیت الله یثربی مدظله در ابتدای این دیدار ضمن تبریک فرارسیدن عید
مبعث از عالمان بزرگ خطه اردکان یاد کردند و بیان داشتند با اینکه این شهر
کوچک است ولی شهر پر خیر و برکتی برای شیعه و نظام بوده است.
استاد برجسته دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم با تبیین وضعیت منطقه
عربستان در زمان جاهلیت بیان داشتند: خداوند متعال در چنین سرزمینی پیامبری
میفرستد و در اولین آیات نازله به او از علم و قلم و دانش و نوشتار سخن
میگوید و این بالاترین افتخار برای ما مسلمانان است.
ایشان در ادامه در خصوص علت بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)بیان
داشتند: این مطلب در کلام پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین
آمده که میفرمایند من مبعوث شدم که بزرگواری های اخلاقی را به کمال برسانم و
خداوند خطاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند اگر دارای
اخلاق نیکو و زیبا نمیبودی و اگر آدم تندخویی میبودی همه از کنارت
پراکنده میشوند و کسی دورت نمی آمد.
معظم له اظهار داشتند: خداوند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را برای
باجخواهی و فشار به مردم نفرستاده که حکومت به معنای زورگویی و چماقکشی و
آزار و ایذاء مردم باشد، خداوند اگر دینی را فرستاده برای احیاء فطرت
انسانی و زنده کردن کرامتهای اخلاقی دین است که اگر کسی ظلمی به تو کرد او
را عفو کنی و اگر خواسته تو را اجابت نکرد و محتاج شد، او را دستگیری کنی
و شعار خداوندی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را فرستاده این است
که ما تو را فرستادیم تا منادی رحمت بین مردم باشی.
استاد برجسته دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم در ادامه جلسه خطاب به
دانشجویان توصیه کردند: که ازدواج با درس خواندن هیچ منافاتی ندارد و اگر
فرد مناسبی پیدا شد حتما جواب مثبت بدهید، چون سن زندگی شیرین همین آغاز
جوانی است و سن که بالا رود حوصله و حال زندگی کردن و تربیت فرزند و عشق و
علاقه به خانه و همسر ضعیف می شود و توصیه می کنم که در زندگی اهل رأفت و
رحمت و نیکی کردن به یکدیگر باشید.
معظم له بیان کردند: دین را از منابع اصلی بگیرید، دین را از گفته ها و
نوشته های کسانی که با غرض و مرض دین را مطرح میکنند نگیرید، در عصرشما در
روحانیت شیعه، مرحوم آیت الله خاتمی یک مربی و معلم خوب و مثالزدنی اخلاق
بودند که هنوز هم هرگاه مباحث اخلاقی ایشان پخش می شود مردم مشتاق شنیدنش
هستند، اخلاق همین هایی است که گذشتگان برای شما گفته اند بنابراین تندخویی
و بدزبانی و بداخلاقی هیچ ربطی به دین ندارد و اینها آرایه هایی است که به
دین بسته می شود و از دین نیست.
ایشان در ادامه بیانات خود گفتند: در هر رشته ای که درس می خوانید خوب
تلاش کنید و درس بخوانید و آموزش ببینید چون امروز به هرکسی راحت دکتر و
مهندس و آیت الله و آیت الله العظمی میگویند و باید این القاب را در مقام
امتحان و عمل ثابت کنیم.
رئیس حوزه علمیه کاشان بیان داشتند: درس خواندن شما صرف مدرک گرفتن نباشد
زیرا این مطلب در عملکرد ما مشخص خواهد بود و امروز اعتقاد ما این است که
نیرومندترین استعدادها را در ایران داریم و قوی ترین استعدادها در ایران
متعلق به منطقه کویری ماست و شما از این امکان و روش که خداوند در اختیار
شما قرار داده و خانواده های شما هزینه تحصیل شما را میپردازند کمال
استفاده را ببرید.
آیت الله یثربی در پایان به دو نکته اشاره کردند: یکی حفظ حرمت پدر و مادر
و خانواده زیرا اگر از برخورد ما دل پدر یا مادر مکدر شود و بسوزد دنیا و
آخرت آدمی تباه میشود و همچنین ارتباط با خداوند است که اینجا من به شما
قول میدهم به فرموده پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اگر کسی رابطه
خودش را با خدا درست کند، خدا هم رابطه او را با بندگانش درست میکند، به
نماز و دستورات و فرامین دینی اهمیت بدهید و هیچ واجبی را اجازه ندهید که
از شما ترک شود و سعی کنید گرد حرام هم نگردید و امروزه چیزی که خیلی زود
انسان را به وادی گناه می کشاند چشم و گوش است که با وسایل ارتباطی این
تلفن های همراه که الان در دست همه است، مواظب باشید شما را به وادی انحراف
نکشاند و همچنین شما از یک منطقه و شهر مذهبی نمایندگی میکنید سعی کنید
آبرو و اعتبار شهر و منطقه خود را حفاظت کنید.
قرآن کریم
وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ
ما در هر امتى رسولى فرستادیم که خداى یکتا را بپرستید ، و از طاغوت اجتناب کنید
سوره النحل آیه ۳۶
حضرت آیت آلله علوی بروجردی در این دیدار ضمن ابراز خرسندی از ملاقات با چهرههای نورانی و مصمم سپاهیان معزز فرمودند:
بعثت پیامبر تکمیل کننده عقل انسانی است
ما در ایام مبارک رجب و شعبان هستیم طبعاً بعثت پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و ولادت آقا امیرالمومین علیه السلام و ولادت آقا سیدالشهدا علیه السلام یعنی افرادی که هم اساس اسلام و هم بقای اسلام به آنها وابسته است، واقع شده است. لذا، سوال مهمی که در اینجا وجود دارد این است که اساسا، آمدن ادیان و پیغمبران برای چه هست؟
پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله در میان مردم مکه و مردم جزیرة العرب به رسالت برگزیده شد و بعد آیین اسلام از آنجا به بیرون رفته است. موسی پیامبر و عیسی پیامبر نیز در میان بنی اسرائیل مبعوث به رسالت شدند و به قول مرحوم صدوق، خداوند صد و بیست و چهار هزار پیغمبر برای این مردم فرستاده است که بیشتر این پیغمبران در بین قوم بنی اسرائیل بودهاند؛ چون آنها هم عمرشان بیشتر بوده و هم تحولاتشان بیشتر بوده است.
عقل انسان، راهنمای به نیکی ها
به هر حال، انسان در کنار نفس اماره[1]، در درون خودش نیرویی دارد که او را به سمت خوبی سوق میدهد که امروزه وجدان نامیده میشود؛ نیرویی که در درون ما میگوید که این کار را انجام نده اگر این کار را انجام بدهی صحیح نیست، که در قرآن به نفس لوامه تعبیر شده است[2]؛ یعنی آن نفس ملامت گر است، که در اثر اقدامات اشتباه، برای انسان ناراحتی و پشیمانی میآورد؛ مثلا وقتی فرزند خود را بی جهت، تنبیه می کنید و کتک می زنید، پس از گذشت مدتی و فروکش کردن غضب، احساس پشیمانی به انسان دست میدهد .
عقل حجت الهی است
لذا خداوند این نیرو را در درون انسان قرار داده تا نفس اماره بدون ترمز حرکت نکند، او خوی حیوانی است و این یکی خوی فرشتگان و مَلکی را داراست. بنابراین، مطابق روایات ما عقل حجتی از حجج الهی است که در انسان به ودیعه گذاشته است[3]؛ لذا با وجود اینکه انسان وجدان، نفس لوامه و نیروی ملامت گر دارد اما باز میبینیم نمی تواند خودش را اداره کند؛ در واقع امروز هم تحت عنوان پارلمان در دنیا کارشناسان دور هم جمع می شوند و در موضوع مورد بحث و مطرح در آنجا صحبت و بررسی میکنند و بر اساس خواسته های عقلائی و کارشناسی شده رای میدهند، با این وجود علی رغم اینکه خواسته های عقلایی و کارشناسی را مطرح میکنند ولی هنوز کار انسان ناقص است و اگر همین مسئله کافی بود ـ یعنی انسانها با همین نیروی ملامت گری که در درونشان به نام وجدان فردی هست، وقتی در کنار هم قرار میگیرند وجدان جمعی را به وجود میآورند و می توانند قانون برای جامعه بشری وضع کنند ـ، نباید کار آنها ناقص میماند و لذاست که خداوند بعثت را مطرح میکند. چرا که عقل فردی و حتی عقل جمعی هم کافی نیست و نتوانست جلوی خیلی از فجایع را بگیرد.
جنگ جهانی مصداق نقصان عقل ادامه مطلب ...
چیستى معناى زیارت
حضرت آیت الله العظمی سید محمد
صادق روحانی (دام ظله العالی) در پیامی که به زبان عربی منتشر شده اهانت به
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را محکوم کردند. متن ترجمه بیانیه
معظم له بدین شرح است: محمدصادق
حسینی روحانی
باسمه جلت اسمائه
در روزهای اخیر در تعدادی از کشورهای غربی پدیدهای رواج یافته که
نشاندهنده اوج انحطاط و جهل فکری و رفتاری در جوامعی است که به اصطلاح
خود را پیشرفته میدانند...
این پدیده با انتشار تصاویر اهانتآمیز به پیامبر اعظم ـ محمد امین (علیه
صلوات ربی الی یوم الدین)، کسی که خداوند او را رحمت برای جهانیان قرار
داده است ـ تجسم یافته است.
به راستی نه تنها مسلمانان سراسر جهان بلکه هر انسانی که از ارزشها و
مبادی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله ) کوچکترین شناختی داشته باشد و
منصف باشد اینگونه اعمال و آن تصاویر موهن را انکار و محکوم مینماید.
همانا جاهلان و کینهتوزان با این اعمال و رفتار زشت هرگز نمی توانند
ارزشها و اصولی را که پیامبر عظیم الشأن اسلام پایهگذاری کرده تخریب کنند
و هیچ عذری نیز از آنان پذیرفته نیست و نمیتوانند به بهانه رفتار عدهای
منافق و جاهل که هیچ نشانی از اسلام حقیقی ندارند رفتار خود را توجیه
نمایند .
همگان بدانند این تصاویر اهانتآمیز چیزی از حقیقت درخشانی که همه عقلاء و
انسانهای آزاده آن را به خوبی درمییابند، کم نمیکند، و تمام این اباطیل
تنها نشاندهنده فقر فکری و کینه این دشمنان است که لباس آزادی بیان بر آن
میپوشانند.
بر همه انسانهای منصف از هر دین و آئینی که هستند لازم است در مقابل این
اهانتها بایستند و دولتهای اسلامی نیز باید از انفعال و بی تفاوتی دست
برداشته و با مسببان و دولتهای غربی حامی این رفتار شنیع مقابله کنند.
27 ربیع الاول 1436 هجری
آنان (غیر مسلمانان) اگر می خواهند از
حق چیزی بدانند و درباره رسول خدا صلی الله علیه وآله بخوانند یا بنویسند، باید از
اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و فرمایشات آنان بهره بگیرند و نه از دیگران،
چراکه «صاحب البیت
أدری بما فی البیت؛ صاحب خانه از درون خانه آگاه تر است».
کسانی که کاریکاتور کشیده یا داستان های موهن و مانند آن را می نویسند، منابع آنها کتاب و سخن افرادی است که رسول خدا صلی الله علیه وآله را از راهی غیر از راه اهل بیت علیهم السلام معرفی نموده اند. بله دنیا اگر بخواهد حق و حقیقت را درک کند باید پیامبر خدا صلی الله علیه وآله را در خطبه های امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام و خطبه ها و سخنان صدیقه کبری حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ببیند و از این رهگذر بشناسد و به رفتارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حکیمانه ی آن حضرت پی ببرد. متأسفانه آنچه امروز در اغلب رسانه های جهانی درباره ی پیامبر خدا صلی الله علیه وآله نقل می شود از طریق غیر اهل بیت علیهم السلام است. اخیراً در یکی از کشورهای اسلامی تاریخ طبری را بدون هیچ شرح و توضیحی به انگلیسی ترجمه کرده اند. روشن باشد که این کتاب پر از نسبت های باطل و ناروا به پیامبر خدا صلی الله علیه وآله و امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام است. طبری اولین شخصی بود که آیه کریمه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُکَارَی؛ ای گروهی که ایمان آورده اید در حال مستی به نماز نزدیک نگردید»(نساء/43) را به دروغ، تهمت و افترا گفته است که درباره ی حضرت علی علیه السلام نازل شده است والعیاذ بالله! و سپس دیگران از او نقل کرده اند. پیداست که چنین دیدگاه هایی که از سوی منافقان ارائه شده است چه تأثیر نامطلوبی بر افکار عمومی جهانیان می گذارد، لذا در مقابل چنین حرکت های منافقانه باید جبران و خلأ موجود در معرفی صحیح اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام پر شود و این وظیفه ی همگان است که تحقق آن، از طریق رسانه های نوین و ماهواره ها امکان پذیر است. ازامت اسلامی تقاضا دارم که با بهره گیری از وسائل و امکانات مدرن رسانه ای، اسلام صحیح و سیره ی نورانی رسول خدا و اهل بیت صلوات الله علیهم را با زبان های زنده ی دنیا به جهانیان معرفی کنند، این امر خطیر وظیفه همه افرادی است که توانایی آن را دارند، و اگر در فرصت و شرایط و با امکانات موجود چنین کاری نکنیم، چه وقت به این وظیفه خواهیم پرداخت؟ |
امتنان خداوند بر امت
خداوند در قرآن مجید می فرماید: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ»[1] خداوند پیغمبری را از میان خود شما یعنی از میان کسانی که او میشناختید و با او مانوس بودید، فرستاد و وحی را به وسیله او نازل فرمود؛ یعنی وحی را بر یک فرد غریبه و خارج از آن منطقه نازل نکرد، بلکه بر فردی فرستاد که اهل مکه و مدینه، همه او را میشناختند و حتی در بلاد دیگر عربستان و در آن بازار عکاظ که مردم برای معامله میآمدند، همه با ایشان برخورد و معاشرت داشتند، و محمد امین صلی الله علیه و آله، آن چنان به درستی و امانت در بین مردم معروف بود که حتی یکی از کارهای اساسی پیغمبر صلی الله علیه و آله و سفاش ایشان به امیرالمومنین در شب لیلة المبیت ـ که میخواستند به مدینه مهاجرت کنندـ، ادای امانات مردم و مشرکان بود. بنابراین، خداوند علی رغم آنکه قوه عاقله انسان در هدایت بخشی او کفایت میکند، ولی با امتنان خویش، انبیا و به ویژه خاتم آنان را برای راهنمایی انسان، مبعوث و ارسال کرد.
ایشان نیز شب و روز در بین مردم برای تبلیغ انسان تلاش کرد. و این رفتار ایشان برای مبلغین ما که به صورت موقت یا دائم به بلاد مختلف برای تبلیغ میروند، باید مورد توجه باشد و خیلی بر روی سیره و زندگی پیغمبر صلی الله علیه و آله به خصوص در آن مدت 13 ساله توجه و مطالعه کنند.
ایشان مدتها یعنی بیش از یک سال تلاش تبلیغی داشتند، در حالی که فقط دو مرید و پیرو داشت که یکی علی بن ابی طالب و دیگری خدیجه کبری بود. حضرت در مسجد الحرام نماز میخواند و این دو بزرگوار نیز به ایشان اقتدا میکردند و هیچ فرد دیگری همراهشان نبود. بلکه همه مردم به آنها سنگ میزدند و آنان را اذیت میکردند، اما ایشان مقاومت کرد، تا اینکه مردم را تک به تک جذب کرد و آنان نیز به دور ایشان جمع شدند. وضعیت پیامبر اسلام این گونه نبود که از روز اول که فرمود: قولوا لا اله الا الله تفلحوا همه مردم و روشنفکران به دور ایشان جمع شوند. مردم جاهلیت فقط زبان قدرت و زور را میفهمیدند که در ابوسفیانها و ابولهبها بود، ولی قول و کار پیغمبر صلی الله علیه و آله غریب بود. آنها میگفتند که این بتها با عظمتی که دارند کار ما را تا کنون به خوبی اداره کرده است و لذا آنها را در خانه کعبه که بنای توحید ابراهیمی بود، قرار دادند. ابراهیمی که پدر بیشتر این مردم بود؛ چرا که نوع این قبایل از اولاد اسماعیل هستند ولی به هر حال، خانه توحید، تبدیل به خانه شرک شده بود؛ هر چند که ریشهایی از توحید در میانشان بود، مثلا دور خانه کعبه طواف میکردند و بعد تکهای از سنگهای کعبه را به طور پنهانی به عنوان تیمن و تبرک به قبیله میبردند و همانجا طواف میکردند تا اینکه کم کم این قضایا به صورتی درست شد که شکلی به آن تکههای سنگ دادند و آنها را به صورت بت درآوردند و لذا در قرآن از زبان آنان آمده است که این بتها شفیعان ما در نزد خداوند هستند، اما ریشه توحیدی، تبدیل به شرک و در واقع بازاری برای اخاذی پول مردم و قدرتنمایی ثروتمندان شده بود، به طوری که این بتها مؤید کار اغنیا و اقویا شده بود و لذا متولیانِ بتها از اغنیا بودند به طوری که نقل میکنند که متولی در کنار بت ایستاده بود و به هنگام اعطای هدایا میگفت که به چشمهایش نگاه میکنم و می فهمم که آن بت از این هدیه، راضی یا ناراضی شده است؛ یعنی حالا که بتها زبان ندارند، اغنیا به نفع خود از آن استفاده میکردند؛ حال تصور کنید که چگونه آنها حاضر بودند که یک زبان دیگری که واقعا زیبا و حقیقی بود، در مقابل آنها بایستد. این امر اسباب زحمت میشد و طبیعی است که قدرتمندان مکه با آنها مخالفت میکردند و لذا خود آن حضرت و تابعان ایشان در ابتدا بسیار مورد شکنجه جسمی و روحی واقع شدند تا آنکه رسول گرامی اسلام فرمود: «ما أوذی نبی مثل ما أوذیت»[2]، هیچ پیغمبری مثل من اذیت نشد.