هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه
هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

سلسله بیانات اخلاقی حضرت آیت الله علوی بروجردی در شرح دعای مکارم الاخلاق..


سلسله بیانات اخلاقی حضرت آیت الله علوی بروجردی در شرح دعای مکارم الاخلاق

سلسله بیانات اخلاقی حضرت آیت الله علوی بروجردی در شرح دعای مکارم الاخلاق

بسم الله الرحمن الرحیم

امام سجاد علیه السلام در ادامه دعای مکارم الاخلاق می فرمایند: 

«وَ أَغْنِنِی وَ أَوْسِعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِکَ».[1]

غنا در مقابل فقر مادی نیست

  در ادعیه ما به صورت فراوان، دعای وسعت رزق و بی‌نیازی آمده است. در این مقطع از دعای شریف نیز قبل از طلب وسعت رزق، تعبیر «أَغْنِنِی» آمده که نیازمند دقت است؛ یعنی اگر این تعبیر فقط به معنای ثروت و رزق مادی باشد، با قسمت بعدی، یعنی «وَ أَوْسِعْ عَلَیّ فِی رِزْقِکَ» همخوانی ندارد؛ پس این نکته، نشان دهنده آن است که قبل از اینکه انسان از خداوند بخواهد که رزق و روزی او را زیاد کند، باید از خداوند طلب غنا کند. این واژه در مقابل فقر مادی نیست، بلکه مراد از آن، در السنه روایات، معانی مختلفی است که در جایگاه‌های مختلفی نیز استعمال می‌شود.

غنا، بی نیاز از غیر خداوند است

  در اینجا مراد از غنا، حالت بی‌نیازی است که فرد از خداوند طلب می‌کند و کسانی هستند که در عین فقر غنا دارند و یا در عین گرفتاری و ابتلا، غنا دارند. بنابراین، امام علیه السلام در ابتدا از خدا می‌خواهد که خدایا حالت بی‌نیازی نسبت به بنده‌ها را به من عطا فرما؛  حالت و صفتی به من عطا بفرما که حتی در شدائد هم به غیر تو اظهار نیاز نکنم؛ البته، نیاز من را همان نیاز طبیعی و فطری و قهری قرار بده که همواره به خودت نیازمند باشم.  

   بنابراین، استغناء از غیر خدا، در واقع یک فعل و صفتی است که باید خدای متعال با عنایت خود آن را در دل انسان قرار بدهد که عبد، جز خدا را شایسته اظهار نیاز نبیند، و بلکه اصلا غیر او را موثر در عالم نداند. و  این واقعیت را درک کند، اگر خدا چیزی را نخواهد، کاری انجام نمی­شود.

اگر تیغ عالم بجنبد ز جای                      نبرد رگی تا نخواهد خدای

یعنی اگر او اراده نکند، امکان ندارد کاری انجام شود؛ همانطور که در قضیه ذبح اسماعیل، تیغ، تیز و برنده بود و گلوی اسماعیل، پوست و گوشتی باریک و نازک، ولی وقتی او چنین اراده کند، همین تیغ تیز فولادی در برابر آن پوست و گوشتی که بریدن طبیعت آن است، قاصر خواهد بود؛ یا آتشی که اقتضای آن سوزاندن است، اگر او نخواهد، هرگز نمی‌سوزاند. برخی خیال می‌کنند، آتش گلستان شد یا خاموش گردید، در حالی که چنین نبود و با اراده الهی، خود همین آتش، از نسیم بهاری هم لطیف‌تر شد.

استغنا، مستقل ندیدن دیگران است

   بنابراین، تاثیر همه اسباب و مسببات در تمام شئون عالم هستی به اراده الهی است؛ و فهم این مسئله که ما واسطه‌ها را مستقل نبینیم، بسیار مشکل است؛ مثلا، این آقا نسبت به من لطف داشته و کار من درست شده است و اگر این آقا نبود، کار من انجام نمی‌شد.

   حالت استغنا همین است که این ریشه و عقیده در وجود و قلب ما نباشد. معروف است که ابومسلم مدتی در خراسان حاکم بود، در یکی از شبها، مردم نسبت به انسان مومنی، خطایی را نسبت دادند و مامورها نیز او را گرفتند و به زندان بردند. او دست به دعا بلند کرد که خداوندا من نمی‌خواهم که حتی یک شب هم اینجا بمانم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به خواب ابومسلم آمد که همین الان برخیز و به زندان برو یک انسان مظلوم در آنجا افتاده است و او را آزادش کن. ابومسلم با آن قدرت­نمایی که آن زمان داشت از خواب بیدار شد و به زندان رفت و به زندانبان گفت: چه کسی را امشب اینجا آوردند؟ او نیز همین فرد را به او نشان داد. ابومسلم به آن مرد زندانی گفت: ای مرد برخیز و برو که آزادی. وقتی که او می‌خواست از آنجا برود به او گفت: صبر کن.

  ابومسلم از پرسید: آیا تو کاری با ما داری که ما آن را برای تو انجام بدهیم. گفت: نه.

ابومسلم گفت: من ابومسلم هستم و حاکم بزرگم. بگو که برای تو کاری کنم.

   این مرد یک جمله‌ای به ابومسلم گفت و رفت. او گفت: ای ابومسلم، آن کسی که خدایی به چنین عظمت دارد که ابومسلم را نصف شب برای آزادیش از زندان، از خوابش بیدار می‌کند، احتیاج به خود ابومسلم ندارد.

  حالت استغنا همین است که ما این باور را نسبت به خدا داشته باشیم، خدایی که می‌تواند تمام امور را برایش محیا کند، نیاز به دیگری ندارد. البته، خداوند در بعضی مواقع مصلحت نمی‌داند، همه چیز را برای عبد خود فراهم آورد.

کثرت اولاد فاطمی، نشانه اراده الهی

  بنابراین، ما باید این واقعیت را در حرکت عالم ببینیم. فخر رازی در تفسیر سوره کوثر می‌گوید: یکی از احتمالات مهم در تفسیر کوثر از کوثر در (إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ) را فاطمه زهرا می‌داند. و این وجه، را وجه بسیار خوبی برمی‌شمارد و می­گوید: با وجود آنکه بنی امیه بر مردم مسلط شدند و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را و نیز ابی عبدالله الحسین را به شهادت رساندند و کار به جایی رسید که حتی در زمان هارون الرشید، اظهار سیادت جرم بود؛ لذا، سادات سیادت خود را انکار می‌کردند، ولی امروز در زمان ما ـ سال هفتصد و چند بوده ـ با اینکه صدها هزار نفر از سادات توسط حکومت‌ها  کشته شدند و از بین بردند، اما نسل فاطمه (سلام الله علیها) شرق و غرب عالم را گرفته است، اما در مقابل، از بنی امیه که در برابر فاطمه (سلام الله علیها) و فرزندان ایشان ایستاده بودند، حتی یک نفر هم امروز نیست که ادعا کند من از نسل بنی امیه هستم.

   این در حالی است، در آن روزگاری که اسرای کربلا را به شام برده بودند، برخی از مورخان نوشتند: در خانه‌های آل امیه، بیش از هزار گهواره طلا، نوزادهای آنها را حرکت می‌داده است؛ و از آل فاطمه، تنها علی بن الحسین (علیه السلام) مانده بود. البته، این مسئله به نقلی است که امام باقر (علیه السلام) را در کربلا ذکر نکرده بود و فقط امام سجاد (علیه السلام) مانده بود.

   به هر حال، این همان اراده الهی است که از نسل خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) که از زمان زنده بودن حضرتش او را مورد هجمه قرار دادند و سپس فرزندانش را شهید کردند، امروز نسل ایشان همه عالم را فرا بگیرد و اما از نسل آنهایی که پول، زر و زور داشتند، هیچ نشانه‌ای باقی نماند.

   بنابراین، اغننی، یعنی خدایا این حالت غنا را به من بده تا بفهمم در این دنیا چه خبر است و حقایق این دنیا را درک کنم.

والسلام علیکم و رحمة و برکاته



[1]. الصحیفة السجادیة، ص92.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد