هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه
هیئت  عزاداران  حضرت زهرا سلام الله علیها

هیئت عزاداران حضرت زهرا سلام الله علیها

اصفهان، خمینی شهر، جوی آباد،خ شمس ،خ پروین ،جنب مسجد حضرت امیر، خیمه گاه فاطمی،احیاءگران فاطمیه

بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی در پایان درس خارج فقه به مناسبت شهادت حضرت حضرت زینب کبری سلام الله علیها


بیانات حضرت آیت الله علوی بروجردی در پایان درس خارج فقه به مناسبت رحلت حضرت حضرت زینب کبری سلام الله علیها

 حضرت آیت الله علوی بروجردی دامت برکاته در پایان درس خارج فقه با اشاره به ایام ولادت امیرالمومنین علی علیه السلام و رحلت حضرت زینب سلام الله علیها به بررسی زندگانی این بانوی نمونه پرداختند و فرمودند:

زینب کبری شریکة الحسین بود

مرحوم محقق آیت الله خوئی در کتاب معجم رجال الحدیث از این بانوی بزرگوار به شریکة الحسین تعبیر می کند که واقعا تعبیر زیبایی است؛ یعنی امام حسین علیه السلام در روز عاشورا و حتی در خود این واقعه نه صرفا در آثار بعدی آن، یک شریک به نام زینب کبری سلام الله علیها دارد. کسی که از نظر عاطفی و علاقه آن گونه به سیدالشهدا علیه السلام دلبسته است که یاران امام حسین علیه السلام را نگهداری و نگهبانی می‌کند.

  عصر روز تاسوعا افرادی برای حضرت عباس علیه السلام امان نامه آوردند؛ زیرا مادر ایشان ام البنین از همان قبیله‌ای بود که شمر بن ذی الجوشن در آن قبیله بود، ولی حضرت ابوالفضل علیه السلام این امان نامه را رد کردند. به هر حال، در بعضی از مقاتل نوشتند که در اخر شب که همه می‌خوابند و ابوالفضل العباس علیه السلام که سرپرست نگهبانان خیمه‌ها بوده و مشغول سرکشی و نگهبانی بود، زینب کبری سلام الله علیها از خیمه بیرون می­آید به گونه ای که حضرت ابوالفضل خیال می­کند که سیاهی دشمن است، ایست و اخطار می­دهد، بعد که صدای زینب کبری را می­شنود جلو می­آید تا از اسب پیاده شود قبل از اینکه از اسب پیاده شود زینب کبری سلام الله علیها رکاب ابوالفضل العباس علیه السلام می‌گیرد و به ایشان می‌فرماید که من شنیدم امروز برای تو امان نامه آوردند و اکنون فقط آمدم تا به شما بگویم که حسین علیه السلام غریب و تنها است، مبادا که دست از دامن حسین برداری. هرچند زینب کبری سلام الله علیها حضرت ابوالفضل علیه السلام را میشناسد،  در آنجا ابوالفضل العباس علیه السلام زینب کبری سلام الله علیها را دلداری و اطمینان می‌دهد. ولی به هر حال، زینب کبری سلام الله علیها این دغدغه خودش را اظهار می‌کند.

تلاشهای زینب کبری در روز عاشوا

   در زمان واقعه عاشورا کوفه را محاصره کردند که هیچ فردی از آن خارج نشود و به طرف امام حسین بیاید ولی افراد لشکر خودشان را دائما بسیج می‌کردند و در قالب سپاه به کربلا می‌فرستادند و لذا درخیام دشمن دائماً هله هله بلند می­شد و طلب می­نواختند. از این رو گاهی در خیام سیدالشهدا سلام الله علیه این بچه‌های کوچک دور خانم زینب کبری سلام الله علیها جمع می‌شدند و این سوال را می‌پرسیدند که عمه خانم آیا برای ما لشکر کمکی نمی‌آید؟!! چرا دائما برای دشمن لشکر کمکی می‌آید. زینب کبری سلام الله علیها نیز می‌فرمودند که فردا شب برای ما لشکر کمکی می‌آید، که در واقع مسلم بن عوسجه و حبیب بن مظاهر توانستند خودشان را از کوفه به کربلا برساندند. در مقاتل نوشتند که وقتی اینها به کربلا رسیدند اولین نفری که به اسقبالشان آمده بود و به آنها خیر مقدم گفته بود زینب کبری سلام الله علیها بود.

  در روز عاشورا نیز هر شهیدی که از دنیا می‌رفت زینب کبری سلام الله علیها قبل از سیدالشهدا سلام الله علیه بالای این بدن‌های مطهر حاضر می‌شد که یکی از مواردی که بسیار مهم است رفتار زینب کبری سلام الله علیها نسبت به جناب علی اکبر سلام الله علیه است.

   در مقاتل هست، وقتی علی اکبر سلام الله علیه به میدان رفت و با آن طرز فجیع شهید شد و بدنش قطعه قطعه شد، در حالی که خون بر چشم اسب علی اکبر را گرفته بود و اسب حضرت را داخل دشمن برده بود و لذا فقتعوا بسیوف اربا اربا، چه جور این زن خودش را سریع بالای سر علی اکبر رساند. زمانی که سیدالشهدا سلام الله علیه با آن زحمت به بالای سر علی اکبر رسیدند دیدند که قبلا زینب کبری سلام الله علیها آنجا حضور داشته است و در واقع ایشان برای حفظ برادر به آنجا رفته بود.

  بنابراین، زینب کبری دارای مقامی و عظمت بالایی است که محقق و آیت الله خوئی ایشان را شریکة الحسین می‌داند اما همین قهرمانی که دل دشمن را می‌شکافد و بالای سر شهدا مانند جوان امام حسین سلام الله علیه و جناب حبیب می‌آید وقتی فرزندان خودش میدان رفتند و به شهادت رسیدند از خیمه بیرون نیامد.

 بعدها زمانی که عبدالله بن جعفر در مدینه گله کرد که چرا به استقبال جنازه فرزندان من نرفتی؟ فرمود: ترسیدم که امام حسین سلام الله علیه خجالت بکشد که جنازه بچه‌های من را بیاورد و لذا، من نمی‌توانستم خجالت امام حسین سلام الله علیه را ببینم.

ما رأیت الا جمیلا

 شهامت فقط شمشیر زدن در میدان نبرد نیست. زینب کبری سلام الله علیها با این جامع نگری وقایع را در مقابل رئیس حکومت تشریح می­کند و رئیس حکومت را محکوم به جنایت می­کند، این شهامت است.

در مقاتل نوشتند اسراء را سوار بر شتر بی جهاز کردند، آیا شما می­توانید تصور کنید شتر بی جهاز یعنی چه؟ سوار شتر بی جهاز شدن خودش شکنجه است، علاوه بر آن دست و پا را ببندند ونگذارند پیاده شوند حتی برای قضای حاجت خودشان و اسراء را ساعتها و روزها حرکت دهند، با این وضعیت سخت، در حالی که گرسنه، تشنه و لباس نا مرتب دارند. گاهی اوقات فاطمه بنت الحسین به عمه اش زینب کبری وقتی گله می­کند و می­گوید لباس مناسبی که تن و موهایم را بپوشاند نیست. در این حالت، وقتی حضرت زینب کبری سلام الله علیها با آن حال رنجور و نزاری که داشت، در مقابل رئیس حکومت و آدم رذل و بی بوته مثل عبیدالله بن زیاد واقع شد: در حالی که او سرهای بریده را جلویش چیده اند و مشغول سرزنش، ملامت و شماتت بود: « الحمد للّه الذی فضحکم...» یا «الحمد للّه الذی فضحکم وقتلکم...» خدا همه شما را کشد و چنین و چنان کرد... ایشان در مقابل این آدم رذل و پست کلام بلندی نسبت به آن واقعه دارد که بر تارک تاریخ ثبت شده است و می­درخشد و در طول 1400 سال تا به امروز عرفای بزرگ در تفسیر آن مانده‌اند. ایشان در جواب این جنایتکار می­فرماید: «ما رایت الا جمیلا». من هر چه دیدم جز زیبایی ندیدم. عرفان حقیقی این است، گفتن این جمله راحت است ولی در مقام عمل غیر قابل تصور است، آن هم در مقابل پسر زیاد نابکاری که هیچ جهتی از جهات انسانیت در او نیست، بگوید: «ما رایت الا جمیلا»، عرفانی از این عظیم­تر دیده شده، این همه بلا و مشکلات بر سرایشان آمده ولی می‌گوید من هرچه دیدم جز زیبایی ندیدم.[1]

 نگاه ایشان نگاه ماورایی است:

تو مو می‌بینی و من پیچش مو                             تو ابرو من اشارات‌های ابرو

من می‌بینیم خون‌هایی که نا بحق جاری شده، نهال‌های برومندی را می‌رویاند که فردا نگهبان اسلام اصیل می‌شوند. این نهالهای برومند در حال رویش هستند، وقتی شما با انحرافتان می‌خواستید اسلام اصیل را از ریشه قطع کنید، در مقابل شما ایستادگی می­کنند.

گریه مردم شام در برقه زینب کبری (س)  

 زینب کبری سلام الله علیها زمانی وارد شام شد در حالی که آتش بر سر اسراء می­ریختند هر کسی ـ اعم از مسیحی و یهودی ـ هر جور که می­توانست اذیت می­کرد آن قدر ورود به شام سخت بود حتی این عبارت نیز از زینب کبری نیز نقل می­کنند که ـ البته از امام سجاد که معروف است ـ. ای کاش مادر من را نزاییده بود. با این وضعیت زینب کبری سلام الله علیها وارد شام شد، در شام نیز مقابل یزید بن معاویه مشروب خوار به گونه‌ای عمل می‌کند که آن جوان هرزه به زانو در می‌آید و آن دیکتاتور مستبد در جای خودش شرمنده می‌شود. و لذا، یزید دستور داد در راه بازگشت اسرا به مدینه سراپرده‌ کجابه اسراء را سیاه پوش کنند. و نیز او دستور داد که مجلسی تشکیل شود تا زینب کبری سلام الله علیها در آن مجلس عزاداری کند.

  امام سجاد و زینب کبری در شام چه کردند که موقع خروج و بدرقه از شام مردم جمع شده بودند و گریه می­کردند و بر سرشان می­زدند. نطق و سخنرانی ایشان مردم را تکان داد، و زمانی که از شام خارج می‌شد به مردم شام بشارت داد که ما می‌رویم اما رقیه یادگار ما در اینجا می‌ماند. نه تنها شیعیان این یادگار را گرامی داشتند بلکه حتی اهل تسنن و سنیان اهل شام نیز تا امروز گرامی داشتند.

 ‌زینب کبری سلام الله علیها واجد مقام و شانی است که ما نمی‌توانیم حق این انسان بزرگ و شایسته را ادا کنیم و جوابگوی آن همه تلاش‌ها باشیم. امیدواریم که خداوند با عرفانی که ما به قدر ظرفیت خودمان نسبت به شان و مقام این بزرگان پیدا می‌کنیم ما را با مسئولیت‌های خودمان در این زمینه بیشتر آشنا کند.



[1] .  قال ابن زیاد: «الحمد للّه الذی فضحکم وقتلکم واکذب أُحدوثتکم».

فأجابت زینب: «الحمد للّه الذی أکرمنا بنبیه محمد ـ صلَّى الله علیه وآله وسلَّم ـ وهو منّا، وطهّرنا من الرجس، إنّما یفتضح الفاسق ویکذب الفاجر وهو غیرنا ـ تعنی: أنت وجماعتک ـ والحمد للّه».( الإرشاد، المفید، ص 244.)

قال: کیف رأیت فعل اللّه بأهل بیتک؟           

قالت ـ علیها السَّلام ـ. «ما رأیت إلاّ جمیلاً،...»




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد